افزایش قیمت و ناترازی انرژی، چالش اصلی صنایع کشور
|
مدیر نمونه خودرویی کشور مدیرعامل شرکت توسعه گردشگری ایران شد
|
راهاندازی دوباره تالار دوم ارزی؛ تشکیل کمیته ارزی در وزارت صمت
|
بازگشت ۲ میلیون و ۲۹۸ هزار زائر به کشور
|
تمهیدات وزارت صمت برای مراسم اربعین امسال
|
اعلام آمادگی وزرای صمت و راه و شهرسازی برای تامین تسهیلات مورد نیاز سفر زائران اربعین
|
ارائه گزارش بازار بهصورت منظم به دولت؛ کاهش تقاضا گذراست
|
وزیر صمت: برای اولین بار کنسانتره تیتانیوم در کشور تولید می شود
|
وزیر صمت: بسته حمایتی دولت از صنایع قابلیت تمدید دارد
|
تجاوز به تولیدکنندگان انرژی نقض قوانین بینالملل و تهدید ثبات جهانی است
|
ریلگذاری راهآهن چهارمحال و بختیاری آغاز شد
|
حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایرانایر در سال ۶۷ نمونه بارز تروریسم دولتی است
|
پاکنژاد: صادرات نفت مانند سابق با کیفیت و کمیت قبل ادامه دارد
|
چهارشنبه 5 شهريور 1404
Toggle navigation
صفحه نخست
درباره ما
آرشیو
تماس با ما
پدر و پسری که باهم اسارت را سپری کردند
تاريخ:پنجم شهريور 1404 ساعت 12:07
|
کد : 378666
|
مشاهده: 12
مسئول آسایشگاه یک موصول یک ما اسد قیلی بود که پدرش هم آنجا حضور داشت؛ یعنی پدر و پسر با هم مسئول آسایشگاه بودند. سید علی سجادی، از بچههای جنوب و آبادان، ساعت ۱۲ ظهر وارد آسایشگاه شد و گفت: بچهها خبر خوب! صدام لعنتی قبول کرده است و آتشبس و تبادل اسرا به زودی انجام میشود. روز ۲۴ مرداد این خبر رسماً از تلویزیون عراق اعلام شد.
به گزارش ایسنا، فرزان آذرپناهی از آزادگان دوران جنگ تحمیلی است. او روایت می کند: من از آزادگان خوزستان، منطقه امیدیه و آغاجاری هستم. بعد از ۳۶ ساعت انجام عملیات و پدافند در جبهه، در محاصره تانکهای بعثی گرفتار شدم و ساعت ۳:۲۰ بعد از ظهر همان روز اسیر شدم. اولین اردوگاهی که رفتم، اردوگاه الانبار بود و از حضور پر برکت آقای ابوترابی به مدت یک سال بهرهمند شدیم تا فروردین سال بعد. سپس به اردوگاه موصل منتقل شدم و تا سال ۱۳۶۷ در آنجا بودم.
چند روز قبل از ۲۴ مرداد، تلویزیون عراق که در آسایشگاه ما بود، چندین بار اعلام کرد که صدام پیام مهمی دارد. سپس گفته شد که تبادل اسرا انجام خواهد شد. این خبر ولولهای در اردوگاه ایجاد کرد، هرچند هیچکس انتظار نداشت این بار واقعی باشد، چرا که پیشتر چندین بار وعدههای مشابه داده شده بود. برخی اسرا تا بغداد و پای هواپیما برده شدند و دوباره برگردانده شدند، اما این بار شادی واقعی میان بچهها موج میزد و همه با هم روبوسی میکردند، هرچند شک و تردید در ذهنشان باقی بود.
مسئول آسایشگاه یک موصول یک ما اسد قیلی بود که پدرش هم آنجا حضور داشت؛ یعنی پدر و پسر با هم مسئول آسایشگاه بودند. سید علی سجادی، از بچههای جنوب و آبادان، ساعت ۱۲ ظهر وارد آسایشگاه شد و گفت: بچهها خبر خوب! صدام لعنتی قبول کرده است و آتشبس و تبادل اسرا به زودی انجام میشود. روز ۲۴ مرداد این خبر رسماً از تلویزیون عراق اعلام شد.
بعدازظهر همان روز صلیب سرخ وارد اردوگاه شد و پنج نفر از آنها ارشدهای آسایشگاه را صدا زدند تا اسامی را آماده کنند و تبادل اسرا آغاز شود. یکی یکی اسامی خوانده شد و بچهها وسط اردوگاه نشاندند. زمان تبادل در اردوگاه موصل ۱ که ۱۸۳۰ نفر بودیم، مرحله اول طبق لیستها سوار اتوبوس شدیم تا به بغداد و سپس مرز خسروی منتقل شویم. حسین گودرزی، ارشد آسایشگاه ما، بسیار دلسوز و با درایت بود و نقش مهمی در هماهنگیها داشت.
اتوبوسی که ما بودیم دو سرباز داشت و هر از گاهی یکیشان بلند میشد و به بچهها نگاه میکرد. چهرهای متبسم و نگاه ملتمسانه داشت. وقتی رسیدیم به شهر موصل و سوار قطار شدیم، بالای هر صندلی لباسهای رنگ خاکی گذاشته بودند. برخی لباسها سایز ۴۰ بود، برخی ۵۰، بدون کمربند! صحنه خندهداری ایجاد شد که نشاط بچهها را بیشتر کرد.
سپس به بغداد رسیدیم و نزدیک شب با اتوبوس به مرز خسروی منتقل شدیم. در آنجا چادرهایی برپا شده و پرچمهای صلیب سرخ نصب شده بود. نیروهای ایرانی نیز از آن سوی مرز دیده میشدند. وقتی به خاک رسیدیم، همه بچهها خاک را بوسیدند، تیمم کردند و نماز خواندند. بچهها اینگونه عشق خود را به وطن نشان دادند. کمتر از یک ساعت اسامی خوانده شد و از سیم خاردار عبور کردیم.
پس از ورود، سه روز قرنطینه گذراندیم و سپس بچهها را دستهبندی کردند و با هواپیما به تهران فرستادند تا به زیارت حرم امام راحل و فرمانده خود برویم و تجدید بیعت کنیم. یکی از آرزوهای آزادگان دیدار با امام بود، که متأسفانه امکانپذیر نشد.
وقتی به فلکه چهارشیر رسیدیم، همراه با چند نفر از آزادگان خوزستانی بودیم. یکی از افراد از پایین اتوبوس پرسید: برادر من هم آمده؟ اسمش فرزان است؟ از پنجره اتوبوس نگاه میکردم و ناگهان برادرم مرا شناخت و گفت:فروزان، منم، منم جعفر. گفتم تو جعفری؟ گفت: اره! نشناختی؟ یک دقیقه ماتم برده بودم و او را نشناختم. او مرا بغل کرد و در آغوش هم گریه کردیم.
http://sanatnews.ir/News/1/378666
برچسب ها :
آسایشگاه
,
پدر و پسر
,
اسارت
آدرس ايميل شما:
*
آدرس ايميل دريافت کنندگان
*
Sending ...
*
پربازديد ترينها
هیچ مدرسهای در تهران در لیست ساختمانهای ناایمن بحرانی قرار ندارد
مغز در دوران بارداری سازماندهی مجدد میشود
بازار سرمایه مثبت شد
اعزام و پذیرش ۷۴ هزار مسافر در مسیر استانبول با ۳۶۶ پرواز پس از تحریم پروازهای اروپا
ماموریت استاد دانشگاه خواجهنصیر برای توسعه شرکتهای دانشبنیان با حکم «افشین»
دومین نقش برجسته قدیمی ایران در فارس ساماندهی میشود
ماجرای ترک سیگار سوژه یک مستند جدید شد
تعداد خودروهای شخصی عامل آلودگی هوای تهران
اهمیت تامین گروه خونی O منفی در حوادث
احتمالاً تعرفه واردات آیفون ۳۰ درصد باشد
رایزنی برای عرضه خودروهای داخلی و خارجی در بورس کالا
توقف پروژه ساخت مجتمع گردشگری در حریم تخت جمشید
آخرين اخبار
نماینده ترامپ: تا آخر سال جنگ غزه به پایان میرسد
لغو سفر فرستاده آمریکا به جنوب لبنان
عنایتی: جای سایپا در لیگ برتر خالی است
علیاف: روابط اسرائیل و ترکیه پرتنش است
آغاز جلسه علنی صحن مجلس
انتقاد از آنالیز ضعیف هاشمیان
میهمانان ویژه جشن "تختی"!
هجدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان
همان بهتر که شکسته شود
شرکتهای آمریکایی به نفت پاکستان چشم دوختند
انتقاد آریایی نژاد از شیوه پرداخت حقوق و دستمزدها
انتقاد ثابتی از ورود ماموران آژانس به ایران
کليه حقوق محفوظ و متعلق به پايگاه اطلاع رسانی صنعت نيوز ميباشد
نقل مطالب و اخبار با ذکر منبع بلامانع است
طراحی و توليد نرم افزار :
نوآوران فناوری اطلاعات امروز