دو شنبه 31 شهريور 1404

این یک هیتلر دیگر است

  تاريخ:سی و يکم شهريور 1404 ساعت 12:20   |     کد : 400408   |     مشاهده: 23
غزه امروز نه فقط میدان جنگ، بلکه آزمایشگاهی برای اعمال بی‌رحمانه‌ترین اشکال زیست‌قدرت است؛ جایی که فلسفه‌های فوکو، آگامبن و امبمبه دیگر نظریه نیستند؛ بلکه واقعیت زیسته میلیون‌ها انسان‌ در فلسطین است.

به گزارش ایسنا، به عنوان معاصران نسل‌کشی زنده در غزه، تعاریف جدید از حاکمیت و اراده به زندگی و مرگ به شدت ما را به چالش کشیده است. فیلسوفی به نام آشیل امبمبه در کتاب خود با عنوان «سیاست مرگ» نوشته است: «حاکمیت، شامل اِعمال کنترل بر مرگ‌ومیر و تعریف زندگی به عنوان استقرار و تجلی قدرت است». در این اثر، دو مسیر به ظاهر متفاوت با هم تلاقی می‌کنند: نقد پسااستعماری و چارچوب زیست‌سیاسی نقد فوکویی، که در درجه اول بر تاریخ مدرنیته اروپایی تمرکز دارد.

اگرچه میشل فوکو هرگز به طور سیستماتیک نظریه‌ای در مورد زیست‌قدرت تدوین نکرد، اما اصول تبارشناسی را برای درک تکامل قدرت در دوران کلاسیک توسعه داد. در آغاز دوران مدرن، قدرت به شکل قدرت انضباطی که در کتاب فوکو با عنوان «مراقبت و تنبیه» تشریح شده است، دوباره پیکربندی شد. تکامل قدرت به زیست‌قدرت از توسعه دانش بر بدن‌ها و گونه‌های بیولوژیکی پیروی می‌کند. فوکو در کتاب «تاریخ جنسیت» نوشته است: «{قدرت} بر بدن متمرکز شده است، بدنی که با مکانیک زندگی عجین شده و به عنوان پایه فرآیندهای بیولوژیکی عمل می‌کند: تولید مثل، تولد و مرگ‌ومیر، سطح سلامت، امید به زندگی و طول عمر، با تمام شرایطی که می‌تواند باعث تغییر آنها شود. نظارت بر آنها از طریق مجموعه‌ای کامل از مداخلات و کنترل‌های نظارتی انجام می‌شد: یک زیست‌سیاست جمعیت». از نظر فوکو، همانطور که در نظریه‌های جبر بیولوژیکی و اصلاح‌ نژاد بیان شده است، دوران زیست‌قدرت با اختراع گونه‌های بیولوژیکی و آمار، شکل می‌گیرد.

فیلسوفانی مانند جورجو آگامبن تأکید ویژه‌ای بر بررسی حیات برهنه، یعنی زمانی که زندگی در آن حالت آستانه‌ای بین زندگی و مرگ، بین زندگی انسانی و حیوانی است، داشته‌اند. در کتاب هومو ساکر که ترجمه آن به فارسی سال گذشته منتشر شده است، آگامبن تحلیل دقیقی از نابودی روانی به اصطلاح «موزلمانر» که برای توصیف تحقیرآمیز آن «مردگان زنده» در اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها استفاده می‌شد ارائه می‌دهد.

موزلمانر پیوند بین فروپاشی روانی «ارادی» را به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی برای حفظ خود در سیستمی مبتنی بر غیرانسانی‌سازی افراطی منعکس می‌کند. این مورد ما را وادار می‌کند تا در مورد زیست‌قدرت در رابطه با سیاست غیرانسانی‌سازی و تقسیم شکننده‌ی حاصل از آن بین زندگی در وضعیت «حیات برهنه» و زندگی حیوانات فکر کنیم. از آنجا که غیرانسانی‌سازی به یک پروژه دولتی تبدیل شده است، محققان هم هولوکاست (در آثار آگامبن) و هم نظریه نژادی و اصلاح نژاد (در آثار روبرتو اسپوزیتو) را از دریچه‌ی زیست‌سیاست و زیست‌قدرت بررسی می‌کنند. امروزه واقعیت در غزه به طور فزاینده‌ای شبیه آن وضعیت استثنایی است که ما را به وحشت‌های یک وضعیت آستانه‌ای که بین زندگی انسان و زندگی حیوانات معلق است، بازمی‌گرداند - وضعیتی استثنایی که به طرز خطرناکی به هنجار تبدیل می‌شود، درست همان‌طور که والتر بنیامین پیش‌بینی کرده بود.

واقعیت رنج فلسطینیان در نوار غزه ما را وادار می‌کند تا کار دانشگاهیانی مانند رودریگو کارمی بولتن و موریسیو آمار دیاز را ادامه دهیم و نقد استعمارزدایی و تبارشناسی زیست‌سیاسی را برای درک زمان حال خود متحد کنیم. این محققان تحلیل تاریخی-جامعه‌شناختی دقیقی از اشغال استعماری سرزمین فلسطین توسط اسرائیل ارائه داده‌اند و نشان داده‌اند که حاکمیت، قانون امپراتوری و قدرت با اعمال زیست‌قدرت، که شامل بهینه‌سازی، کنترل و تعریف زندگی است، پیوند نزدیکی دارند و خطوط جدایی بین فضاهای هستی‌شناختی انسانیت، مادون انسانیت و حیوانیت ترسیم می‌کنند. این تعاریف بخش ذاتی نظارت، آپارتاید و نسل‌کشی به عنوان فناوری‌های مرگ هستند که در پروژه زیست‌سیاسی استعماری صهیونیسم مسیحایی حک شده‌اند و هر یک از آنها جنبه‌های خاصی از کنترل بر این «حیوانات مادون انسانی» را روشن می‌کنند.

در غزه، هیچ‌کس در امان نیست، هیچ‌کس بی‌گناه نیست. متأسفانه، تمام استعاره‌های وحشتناک غیرانسانی که زمانی توسط نازی‌ها استفاده می‌شد، اکنون با وحشیگری و مصونیت از مجازات در مورد جمعیت فلسطین اعمال می‌شود. ما شاهد چنان اعمال قدرت و خشونتی هستیم که تمایز بین زندگی و مرگ بی‌اهمیت می‌شود. محمد الکرد در صفحات اول کتاب خود «قربانیان بی‌نقص» که به تازگی به فارسی ترجمه است و به زودی منتشر خواهد شد نوشته است: «ما زیاد می‌میریم. ما در تیترهای زودگذر، در میان نفس‌ها می‌میریم. مرگ ما چنان روزمره است که روزنامه‌نگاران آن را طوری گزارش می‌دهند که گویی آب و هوا را گزارش می‌دهند: آسمان ابری، رگبارهای سبک و ۳۰۰۰ فلسطینی که در ده روز گذشته کشته شده‌اند. درست مانند آب و هوا، فقط خدا مسئول است - نه شهرک‌نشینان مسلح، نه حملات پهپادی هدفمند».

بیایید نگاهی به تأملات روشن نویسنده لبنانی، لینا منذر، در مقاله «یک سال جنگ بی‌پایان»، در مورد غیرانسانی‌سازی سیستماتیک بیندازیم: «مسئله این است که برخی از ما چنان عمداً غیرانسانی شده‌ایم که هیچ توصیفی از شیوه وحشیانه رنج یا مرگ ما نمی‌تواند برای اثبات انسانیت ما کافی باشد. در واقع، هر چه بربریت بیشتر باشد، ادعای خوش باورانه مبنی بر اینکه ما سزاوار آن بوده‌ایم، بیشتر موکد می‌شود.» غرب در پی حفظ تصویر انسانیت خود در محو کامل تصویر انسانیت ماست. چگونه می‌توانند مرتکب قتل شوند در حالی که آنها صرفاً «تروریست» یا «حیوانات انسان‌نما» هستند؟ در واقع، آنها نه تنها مرتکب قتل نشده‌اند، بلکه قهرمان هستند و جهان را پاکسازی می‌کنند.

با وجود این نمایش‌های قاطع قدرت و ظلم، و بی‌تفاوتی آشکار نسبت به زندگی و مرگ این چهره‌های قدیمی «سوژه‌های استعمار شده»، «اعراب»، «مسلمانان» یا «تروریست‌ها»، مفهوم «غرب و بقیه» وقتی به ارزیابی اینکه کدام زندگی‌ها شایسته حفظ هستند و کدام‌ها نیستند، می‌رسد، معنای جدیدی به خود می‌گیرد. با وجود نیروهایی که این خطوط بین «انسانیت» و «غیرانسانیت» را ترسیم می‌کنند، جمعیت فلسطین از تسلیم شدن در برابر این فرآیند غیرانسانی‌سازی کامل خودداری می‌کند. آنها حتی در حالی که شاهد و فیلم‌بردار فرآیند نابودی خود هستند، مقاومت می‌کنند؛ حتی زمانی که مرگ، هزار برابر بهتر از رنجی است که زندگی آنها نشان می‌دهد. آنها چهره واقعی این جنگ نابودی را که علیه آنها به راه افتاده است، به جهانیان نشان می‌دهند.

اما میل به کنترل که از این پروژه امپریالیستی و استعماری سرچشمه می‌گیرد، بیش از همه بر نحوه به تصویر کشیدن این بدن‌های غیرانسانی‌شده متمرکز است. اینجاست که مبارزه برای تعاریف و روایت‌ها محوری می‌شود. علی‌رغم تلاش‌ها برای محافظت، دفاع و توجیه نسل‌کشی در غزه به هر قیمتی، معانی قدرت حاکم و ماشین جنگ و رسانه آن - که توسط محقق صلح، یان اوبرگ، «مجتمع نظامی-صنعتی-رسانه‌ای و دانشگاهی» ابداع شده است - با مقاومت فزاینده میلیون‌ها شاهد در سراسر جهان، آن‌هایی که در میان جمعیت غیرنظامی هستند و از اغوا شدن توسط این نمایش مداوم غیرانسانی‌سازی سیستماتیک امتناع می‌کنند، رد می‌شود. اقداماتی مانند اعتراضات متعدد در سراسر جهان و ناوگان جهانی صمود شاید بهترین نمونه باشند که در زمان نسل‌کشی به عنوان یک پروژه سیستماتیک، مردم هنوز مقداری کرامت برای خود دارند. نه دولت‌ها، نه رسانه‌ها، نه دانشگاه‌ها، بلکه مردم.

ما باید از فروپاشی تمدنی که در غزه به صورتی آشکار رخ داده است آگاه باشیم - تقاطع زیست‌قدرت حاکم که به عنوان قدرت نهایی بر زندگی و مرگ آشکار شده است. علاوه بر این، غزه نمایانگر بحران نهایی لیبرالیسم غربی و کل دستگاه گفتمانی آن است. در اینجا، یادآوری سخنان امه سزر خالی از لطف نیست که در سال ۱۹۵۰ در کتاب «گفتمان در باب استعمار» گفت: «اروپا از نظر اخلاقی و معنوی غیرقابل دفاع است.» سزر از قبل می‌دانست که به اصطلاح اومانیسم اروپایی - که اکنون کاملاً با به اصطلاح «لیبرالیسم غربی» برابر است - همیشه در انتخاب اینکه چه کسی دستورالعمل‌های اومانیستی خود را به کار گیرد، گزینشی عمل کرده است. سوژه استعماری خارج از آستانه‌ای نگه داشته می‌شد که تقدس زندگی انسان را که همه القاب حقوق بشر به آن اطلاق می‌شود، تعریف می‌کرد. با دموکراسی و حقوق بشرشان در افغانستان چه کردند؟ در ونزویلا چطور؟ در فلسطین چی؟

امروزه، همین دستورالعمل انتخاب و جداسازی هستی‌شناختی اروپایی و آمریکایی، در مورد اینکه چه کسی انسان است و چه کسی مادون انسان است از ما انتظار دارد نسل‌کشی در غزه را به عنوان امری اخلاقی قابل قبول، هضم کنیم. ما شاهدیم که چگونه از قربانیان این نسل‌کشی تصویری غیرانسانی ارائه می‌دهند و حاضرند به نام امنیت و جنگ دائمی به کشتن آنها ادامه دهند: از «فلسطینی‌ها» گرفته تا «مهاجران»، از «مخالفان چپ‌گرا» گرفته تا کسانی (از جمله یهودیان ضدصهیونیست) که به عنوان «یهودی‌ستیز» تعریف می‌شوند. هیچ کدام این گروه‌ها از سهمیه خشونت دولتی که برای آنها در نظر گرفته شده است مصون نیستند. در همین حال، نهادهایی در اروپا در تلاش هستند تا این وحشت را توجیه کنند، ما را وادار به نادیده گرفتن و پذیرش نابودی مردم فلسطین به نام تمدن غرب کنند. این بدون شک به ما نشان می‌دهد که سزر همیشه درست می‌گفت: اروپا همچنان مهد نژادپرستی و تمایز هستی‌شناختی بر مبنای رنگ پوست است.

تأملات سزر ممکن است اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما امروز دیگر دور از ذهن نیست. آیا دولت‌های اروپایی اجازه می‌دهند چیزی مانند غزه برای شهروندان اروپایی اتفاق بیفتد؟ آیا شهروندان اوکراینی که در برابر روسیه مقاومت می‌کنند همان‌طور معرفی می‌شوند که شهروندان غزه که در برابر ارتش اسرائیل معرفی می‌شوند؟ یا تصویری که از اولی ارائه می‌شود، تصویر جوانان سلحشور و تصویری که از دومی ارائه می‌شود تصویر یک گروه وحشی است؟.

http://sanatnews.ir/News/1/400408
Share

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان
 



کليه حقوق محفوظ و متعلق به پايگاه اطلاع رسانی صنعت نيوز ميباشد
نقل مطالب و اخبار با ذکر منبع بلامانع است