يک شنبه 5 مرداد 1404

رژیم صهیونیستی و رهاسازی طاعون

  تاريخ:پنجم مرداد 1404 ساعت 10:55   |     کد : 326662   |     مشاهده: 17
هم‌زمان با تداوم حملات خونبار رژیم صهیونیستی به نوار غزه و خشم جهانی ناشی از آن، تحلیل‌گران سیاسی هشدار می‌دهند که آنچه در فلسطین می‌گذرد، بخشی از پروژه‌ای عمیق‌تر برای بازمهندسی خاورمیانه بر مبنای شکاف‌های مذهبی و قومی است.

به گزارش ایسنا، «حسن أورید» استاد دانشگاه محمد پنجم رباط و از چهره‌های برجسته سیاسی مراکش، در مقاله‌ای تفصیلی با عنوان «اسرائیل و رهاسازی طاعون در خاورمیانه» به تحلیل وضعیت بحرانی منطقه و نقش رژیم صهیونیستی در تشدید اختلافات قومی و مذهبی می‌پردازد.

او در پاسخ به سوال خبرنگاری مصری درباره تنش‌های اخیر در سویداء سوریه، میان عشایر بدوی و طایفه دروزی‌ها و احتمال شکل‌گیری نسل جدیدی از تنش‌های هویتی در جهان عرب، تحلیل عمیقی از تحولات ارائه می‌دهد.

او با یادآوری رویدادهای تاریخی مانند جنگ داخلی لبنان، دهه سیاه در الجزایر و درگیری‌های فرقه‌ای پس از بهار عربی، می‌گوید نمی‌داند که آیا وقایع سویداء می‌تواند فصل تازه‌ای در این مسیر ترسناک از نزاع‌های هویتی باشد یا نه، اما معتقد است که تهدید جدی و اجتناب‌ناپذیری برای تمامیت ارضی سوریه و تضعیف دولت مرکزی این کشور وجود دارد.

اورید هشدار می‌دهد که خطر صرفاً متوجه سوریه نیست و این روند می‌تواند به سایر کشورهای منطقه، از جمله مراکش نیز سرایت کند.

او رخدادهای اخیر در سویداء و دخالت مستقیم رژیم صهیونیستی را نه رویدادهایی تصادفی، بلکه آزمایشی برای طراحی مجدد منطقه می‌داند؛ چیزی شبیه سایکس-پیکوی جدید، اما بسیار عمیق‌تر و پیچیده‌تر از تقسیمات استعماری اولیه، که هدفش تقسیم تقسیم‌شده‌ها و تجزیه تجزیه‌شده‌ها است.

وی این تحولات را نه صرفاً انفجار فرقه‌ای بلکه نوعی سندرم خطرناک می‌داند که درصدد بازنویسی جغرافیای سیاسی منطقه بر مبنای مرزهای مذهبی و قومی است؛ پدیده‌ای که حتی می‌تواند غرب جهان عرب را نیز در بر بگیرد.

تحلیل‌گران بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی عربی و رسانه‌های تأثیرگذار به بررسی عمیق پیامدهای وقایع سویداء پرداخته‌اند. آن‌ها این رخدادها را نه صرفاً تهدیدی برای سوریه، بلکه نشانه‌ای از بازطراحی گسترده خاورمیانه بر اساس تفکیک طایفه‌ای، مذهبی، قومی و ایدئولوژیک می‌دانند.

اورید در مقاله خود تأکید می‌کند که ایده شکل‌دهی دولت‌های خاورمیانه بر پایه طوایف، مدت‌ها است در ادبیات راهبردی رژیم صهیونیستی مطرح شده و اکنون از سطح تئوری به سیاست رسمی ارتقا یافته است. او به استناد تاریخچه راهبردی این رژیم اشاره می‌کند که چگونه در دهه‌های گذشته با کشورهای پیرامونی چون ایرانِ دوران پهلوی، ترکیه سکولار و اتیوپی سلطنتی، روابط راهبردی برقرار کرده تا کشورهای عربی مهم را مهار کند. این همان نظریه معروف بن‌گوریون است.

در مراحل بعد، رژیم صهیونیستی تمرکز خود را بر طوایف داخل کشورهای عربی معطوف کرد؛ از جمله ارتباط با مارونی‌های لبنان و در برهه‌هایی نیز عناصر مارونی در لبنان را برای همکاری نظامی و اطلاعاتی به کار گرفت و با گذشت زمان، این راهبرد به ساختارهای طائفه‌ای جهان عرب گسترش یافت.

نکته جدید در این راهبرد رژیم صهیونیستی آن است که دیگر با حدس و گمان‌های پژوهشی یا تحلیل‌های اندیشکده‌ها مواجه نیستیم، بلکه با «سیاست رسمی یک دولت» به‌ویژه در مورد سوریه مواجهیم. اسرائیل با اقداماتی چون تحریکات نظامی در سوریه، اشغال منطقه جولان، بمباران حومه دمشق، فشار بر لبنان و تهدیدهای مستمر علیه اردن، به‌طور مستقیم در این پروژه فعال است.

اورید معتقد است پروژه «خاورمیانه جدید» که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی از آن سخن گفته و در واشنگتن نیز گوش شنوا دارد، فقط به پاک‌سازی نژادی فلسطین و حذف فیزیکی فلسطینی‌ها محدود نمی‌شود، بلکه طراحی مجدد خاورمیانه بر اساس تمایزهای طائفه‌ای، مذهبی و نژادی را نیز شامل می‌شود.

نویسنده در ادامه به نقش آمریکا در تشدید طائفه‌گرایی اشاره می‌کند و معتقد است واشنگتن نیز از پیش از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، تحلیل خود را بر اساس هویت‌های شیعی، سنی و کردی بنا نهاد. هرچند آمریکا این واقعیت‌های قومی و مذهبی را خلق نکرد، اما با نگاه تقلیل‌گرا و گزینشی، واقعیت‌های پیچیده اجتماعی عراق را به سه دسته کاهش داد.

او تاکید می‌کند که نه همه شیعیان با مرجعیت شیعه همسو هستند، نه همه کردها ضد عرب‌اند، و نه تمایز مذهبی مانع از همزیستی یا تعلق به یک کشور است. اما همین رویکرد طائفه‌ای در قانون اساسی ۲۰۰۵ عراق رسمیت یافت و به تقسیم قدرت بر اساس طوایف انجامید؛ چیزی که بعدها به «نظام سهمیه‌بندی» یا «محاصصه» در نظام اداری و حکومتی بدل شد.

اورید با نقد این مدل، می‌نویسد که عراق نه تنها الگویی برای دموکراسی نشد، بلکه به بن‌بستی سیاسی، فساد و تجزیه‌طلبی کشیده شد؛ که نتیجه‌ای معکوس نسبت به هدف اعلامی است.

نویسنده لحظه دوم تقویت هویت‌های طائفه‌ای را در موج پس از «بهار عربی» می‌داند. موجی که ابتدا با شعارهای دموکراسی، آزادی و مبارزه با فساد آغاز شد، اما به سرعت به درگیری‌های طائفه‌ای، قبیله‌ای و قومی در کشورهایی چون لیبی، یمن و سودان بدل گشت.

او از تضعیف ایمنی نهادهای دولتی، فروپاشی خدمات عمومی، فساد فراگیر، باقی‌ماندن بقایای استبداد و ضعف در نهادینه‌سازی فرهنگ دولت به‌عنوان عوامل زمینه‌ساز برای طائفه‌گرایی یاد می‌کند. به باور او، این شرایط سبب می‌شود جوامع عربی مستعد قالب‌ریزی طائفه‌ای شوند.

اورید در ادامه به نارسایی‌های مدیریت هویت در جهان عرب اشاره می‌کند. او انتقاد می‌کند که برخورد با هویت‌ها بیشتر امنیتی و واکنشی است، درحالی‌که اسرائیل با رویکرد آکادمیک و در چارچوب زمان‌ بلندمدت عمل می‌کند.

به عقیده وی، هیچ جامعه‌ای از تفاوت‌های نژادی، زبانی یا مذهبی مصون نیست، اما این تفاوت‌ها می‌توانند در چارچوب ایدئولوژی ملی، دولت مدنی و حقوق برابر مدیریت شوند. در غیر این صورت، با دخالت‌های خارجی و مسلح‌سازی گروه‌های هویتی، به طاعونی تبدیل می‌شوند که کل پیکره جامعه را تهدید می‌کند؛ همان چیزی که «ماکسیم رودنسون» شرق‌شناس فرانسوی از آن به‌عنوان «طاعون فرقه‌گرایی یا طائفی» یاد کرده است.

اورید می‌نویسد: آنچه طاعون فرقه‌گرایی را تغذیه می‌کند، بهره‌برداری خارجی از تفاوت‌ها و تسلیح گروه‌های فرقه‌ای است، اما این طاعون در جامعه‌ای رشد می‌کند که از ایمنی هویتی برخوردار نیست. این ایمنی تنها از طریق «حسن تدبیر هویت‌ها» و با اعطای حقوق به اقلیت‌ها، احترام به ویژگی‌های فرهنگی و زبانی آنها، توزیع عادلانه نمادها و مشارکت واقعی آن‌ها در نهادهای حاکمیتی حاصل می‌شود.

او در پایان تاکید می‌کند که مدیریت سالم هویت‌ها جز در قالب دولت مدنی ممکن نیست. دولتی که بر اساس شهروندی و بدون هیچ‌گونه تبعیض مبتنی بر دین، مذهب، نژاد، زبان یا رنگ عمل کند. در غیر این صورت، کشورها گرفتار طاعون طائفی یا فرقه‌گرایی خواهند شد که با حمایت خارجی و گرایش به شبه‌نظامی سازی، به پدیده‌ای پیچیده و ویرانگر تبدیل می‌شود.

http://sanatnews.ir/News/1/326662
Share

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان
 



کليه حقوق محفوظ و متعلق به پايگاه اطلاع رسانی صنعت نيوز ميباشد
نقل مطالب و اخبار با ذکر منبع بلامانع است