يک شنبه 27 مهر 1404

جزئیات همیشه مهم هستند!

  تاريخ:بيست و هفتم مهر 1404 ساعت 12:35   |     کد : 402419   |     مشاهده: 20
در «جزئیات پیش‌پاافتاده» عدنیه شبلی نشان می‌دهد که چگونه فرم و محتوا می‌توانند در خدمت هم قرار گیرند: زبان مینیمالیستی و خونسرد او، نه نشانه‌ بی‌احساسی، بلکه خود شکلی از اعتراض است؛ اعتراضی علیه زبان رسانه‌ها و تاریخ‌نویسی رسمی که خشونت را در قالب آمار و اصطلاحات نظامی پنهان می‌کند.

به گزارش ایسنا، محسن امینی در نگاهی به کتاب «جزئیات پیش‌پاافتاده» نوشته عدنیه شبلی، ترجمه شهاب گودرزی نوشته است: کتاب «جزئیاتِ پیش‌پاافتاده» نوشته‌ عدنیه شبلی با ترجمه شهاب گودرزی که از زبان اصلیِ کتاب، یعنی عربی انجام شده اثری است که با ایجاز، سکوت و ظرافتی تکان‌دهنده، به قلب تاریک‌ترین زوایای تاریخ و حافظه‌ جمعی فلسطین می‌زند. این رمان کوتاه، که در سال ۲۰۱۷ به زبان عربی و بعدها به انگلیسی ترجمه شد، یکی از مهم‌ترین نمونه‌های ادبیات معاصر فلسطین است که با نگاهی شاعرانه و درعین‌حال مستندگونه، از اشغال، خشونت، جنسیت و فراموشی سخن می‌گوید. عدنیه شبلی از مشهورترین نویسندگان نسل جدید فلسطین است و این کتاب را انتشارات میردشتی چاپ کرده است. نویسنده در این اثر کوچک و پرقدرت نشان می‌دهد چگونه حتی «جزئیات کوچک» می‌توانند حقیقت‌های بزرگ تاریخی را افشا کنند؛ حقیقت‌هایی که نه‌تنها در سطح فردی که در ساختار سیاسی و اجتماعی خاورمیانه امروز نیز پژواک دارند.

رمان «جزئیاتِ پیش‌پاافتاده» از دو بخش اصلی تشکیل شده است که در ظاهر از نظر زمان، مکان و راوی کاملاً جدا هستند، اما در عمق با یکدیگر پیوندی پنهان دارند. بخش نخست، در سال ۱۹۴۹، درست یک سال پس از تأسیس دولت اسرائیل و در جنگ ۱۹۴۸ می‌گذرد. در این بخش، راوی سوم‌شخصی سرد و بی‌احساس، گروهی از سربازان اسرائیلی را دنبال می‌کند که در صحرای نقب مأموریت دارند تا بقایای مقاومت عرب‌ها را پاکسازی کنند. در میانه‌ این مأموریت، سربازان دختری عرب را می‌ربایند و پس از تعرض، او را به قتل می‌رسانند. این اتفاق در ظاهر، یک حادثه‌ کوچک در میان خشونت‌های بزرگ جنگ است، اما نویسنده با مهارتی حیرت‌انگیز از همین جزئیات ظاهراً کم‌اهمیت، تصویری از استعمار، بی‌رحمی و فراموشی تاریخی خلق می‌کند.

بخش دوم، دهه‌ها بعد اتفاق می‌افتد؛ جایی در اوایل قرن بیست‌ویکم، در سرزمینی که هنوز زیر اشغال است. راوی این بخش زنی فلسطینی است که در رام‌الله زندگی می‌کند و سال‌ها بعد، در روزنامه‌، خبری درباره‌ همان حادثه قدیمی می‌خواند. او بی‌اختیار مجذوب آن ماجرا می‌شود و سفری پرخطر را آغاز می‌کند تا حقیقت پشت این «جزئیات کوچک» را کشف کند. در طول مسیر، مرزهای جغرافیایی، سیاسی و روانی را درمی‌نوردد و درنهایت خود نیز به سرنوشتی مشابه دچار می‌شود.

جزئیات همیشه مهم هستند!

این ساختارِ دوپاره به شکلی هوشمندانه بازتابی از وضعیت گسسته‌ تاریخ فلسطین است؛ گویی حافظه‌ ملی فلسطینی‌ها نیز مانند این رمان، در دو نیمه‌ شکسته و ازهم‌جدامانده است: نیمه‌ای در گذشته‌ای پر از خشونت و نیمه‌ای در اکنونِ پر از تکرار.

شبلی در این رمان از زبان و نثری بهره می‌برد که هم سرد است و هم شاعرانه؛ هم خشک و مستندوار است و هم لبریز از احساسات فروخورده. او به جای روایت‌های پرهیاهو یا شعارگونه، بر جزئیات تمرکز می‌کند: صدای شن زیر پا، حرکت مگسی در اتاق، چکه‌ نفت از یک ماشین زرهی. هریک از این جزئیات، بسان ردپای حافظه، معنایی استعاری پیدا می‌کند و به ما یادآوری می‌کند که هیچ خشونتی هرگز کاملاً فراموش نمی‌شود.

در بخش نخست، نویسنده از زاویه دیدی تقریباً بی‌احساس استفاده می‌کند؛ گویی در حال توصیف گزارش یک رویداد نظامی است؛ اما همین بی‌احساسی، خشونت را شدیدتر می‌کند. او هیچ‌گاه مستقیم نمی‌گوید که تعرض رخ داده است، بلکه اجازه می‌دهد خواننده خود از خلال اشارات و سکوت‌ها آن را حس کند. در نتیجه، درد و وحشت نه در کلمات، بلکه در فاصله‌ میان آن‌ها شکل می‌گیرد.

در بخش دوم، لحن تغییر می‌کند. راوی زن فلسطینی صدایی درونی، پر از تردید، وسواس، ترس و خشم دارد. او مدام با محدودیت‌های زندگی در سرزمین‌های اشغالی مواجه می‌شود: دیوارها، ایست‌های بازرسی، بازرسی‌های بدنی و حتی قطع ارتباط با جهان بیرون. این محدودیت‌ها نه‌تنها جسم او را در بند می‌کشند، بلکه ذهنش را هم محصور می‌سازند. همین وسواس و درگیری ذهنی، یادآور همان «جزئیات پیش‌پاافتاده» است که به محور اصلی رمان بدل می‌شود.

عنوانِ کتاب بازی زبانی و مفهومی دقیقی است. از یک سو، اشاره دارد به آن رویداد خاص سال ۱۹۴۹، که در نگاه نظامیان اسرائیلی، فقط جزئیات پیش‌پاافتاده‌ای در میان جنگی بزرگ بود. از سوی دیگر، خود نویسنده با تمرکز بر همین جزئیات پیش‌پاافتاده نشان می‌دهد که حقیقت، درست در همین نقاط به‌ظاهر بی‌اهمیت نهفته است.

درواقع شبلی با این عنوان پرسشی اخلاقی و فلسفی مطرح می‌کند: چه چیزهایی در تاریخ ثبت می‌شوند و چه چیزهایی به عمد حذف می‌شوند؟ چه کسی تعیین می‌کند که کدام رویداد اصلی است و کدام فرعی؟ با این پرسش، رمان به نقد زبان تاریخ‌نویسی رسمی و نگاه استعماری به حافظه‌ جمعی می‌پردازد. به تعبیر دقیق‌تر، نویسنده با نگاهی فمینیستی و پسااستعماری نشان می‌دهد که چگونه حذف صداهای زنان، اعراب و فرودستان، جزئی از همان خشونتی است که استعمار را تداوم می‌بخشد.

عدنیه شبلی متولد ۱۹۷۴ در فلسطین است و از نسل نویسندگانی به شمار می‌آید که پس از انتفاضه‌ اول پا به عرصه گذاشتند. آثار او معمولاً کوتاه، شاعرانه و سرشار از سکوت‌اند. او بیش از آنکه بخواهد تاریخ را بازگو کند، می‌کوشد شیوه‌ ادراک ما از تاریخ را زیر سؤال ببرد.

در «جزئیات پیش‌پاافتاده» شبلی نشان می‌دهد که چگونه فرم و محتوا می‌توانند در خدمت هم قرار گیرند: زبان مینیمالیستی و خونسرد او، نه نشانه‌ بی‌احساسی، بلکه خود شکلی از اعتراض است؛ اعتراضی علیه زبان رسانه‌ها و تاریخ‌نویسی رسمی که خشونت را در قالب آمار و اصطلاحات نظامی پنهان می‌کند.

***

این رمان پس از انتشار و ترجمه با استقبال منتقدان نیز مواجه شد. برخی از منتقدان آن را با آثار کلود سیمون یا مارگریت دوراس مقایسه کرده‌اند، به‌ویژه از نظر استفاده از سکوت و فاصله‌ عاطفی در روایت. دیگران نیز آن را نمونه‌ای از رئالیسم خونسرد در ادبیات معاصر عرب دانسته‌اند؛ سبکی که در آن خشونت نه در فریاد، بلکه در نگاه دقیق و بی‌طرف راوی آشکار می‌شود.

عنوان کتاب نیز به نظر می‌رسد دقیق ترجمه شده است زیرا مترجم «شهاب گودرزی» آن را از عربی، یعنی زبان اصلی رُمان ترجمه کرده و نام به این موضوع اشاره می‌کند که جزئیات اگرچه در نگاه اول ممکن است در نگاه نخست به چشم نیایند ولی این جزئیات و ریزگان هستند که رخداد بزرگ را شکل می دهند، از این رو جزئیات بسیار مهمند.

قسمتی از کتاب «جزئیات پیش‌پاافتاده»:

تپه‌های شنی محو شدند و راه را برای دیده‌ شدن دوباره‌ اردوگاه هموار کردند. خودرو که دیده شد، سگ دیوانه‌وار جلو پرید و شروع کرد به پارس کردن. وقتی خودرو ایستاد سگ دست از پارس کردن برنداشت.

آن‌ها از خودرو پیاده شدند. معاون، راننده و سرباز به سمت چادرهای سربازان حرکت کردند.

او به سمت اتاقک خود می‌رفت و سگ هم در پی‌اش زوزه می‌کشید. درنهایت افسر به سمت سگ برگشت و لگدی نثارش کرد. سگ به‌شدت پارس کرد و گریخت و او به سمت اتاقک رفت.

وقتی وارد شد هُرم گرما همراه با اندکی بوی تعفن به سراغش آمد. به گوشه‌ اتاق سمت تجهیزات رفت، تکه‌ صابونی برداشت و شروع کرد به تکه‌تکه کردن آن، سپس تکه‌ها را در جایی که تخت دوم قبلاً آنجا بود روی زمین انداخت. به گوشه‌ قبل برگشت و آب را در کاسه ریخت و سر میز برد؛ سپس از صندوق نیازهای روزمره تکه‌صابون تازه‌ای بیرون آورد. به سمت میز بازگشت و دستانش را در آب گذاشت و تا آنجا که می‌توانست روی صورتش گرفت، سپس تکه‌صابون تازه‌ای را برداشت و میان دست‌های خیسش مالش داد تا از تیزی‌های آن بکاهد.

چهره‌اش را با کف صابونی که روی دستانش درست شده بود آغشت، سپس با آب به‌خوبی شست. پس از آنکه کم‌کم بی‌حسی او را فرا گرفت، به‌آرامی چهره و دستانش را خشک کرد. سپس به سمت تختش رفت و روی آن دراز کشید. درحالی‌که دست راستش را بیرون از لبه‌ آن گذاشته بود، طوری که انگشتانش خنکی ضعیفی را حس کرد که از تخت می‌آمد، دور از هرم گرما که هوای اتاقک را سنگین می‌کرد.

http://sanatnews.ir/News/1/402419
Share

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان
 



کليه حقوق محفوظ و متعلق به پايگاه اطلاع رسانی صنعت نيوز ميباشد
نقل مطالب و اخبار با ذکر منبع بلامانع است