بورس دانشگاه کمبریج و گرفتاری دختر اهل غزه در جنگ

یک دختر فلسطینی علیرغم قبولی در یکی از بهترین دانشگاه‌های جهان یعنی دانشگاه کمبریج، امکان خروج از غزه و آغاز تحصیلات دانشگاهی خود را ندارد.

به گزارش ایسنا به نقل از تلگراف، ملک هانی با دومین نمره عالی در بین تمام دانش‌آموزان فلسطینی، از مدرسه‌ای در غزه فارغ‌التحصیل شد. اما قبل از اینکه او بتواند وارد دانشگاه شود، جنگ آغاز شد.

شرایط زندگی در غزه این روزها بیش از هر زمان دیگری در بدترین حالت ممکن قرار دارد. سیستم آموزشی در این منطقه نیز تحت تأثیر بمباران وحشیانه ارتش رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. به نحوی‌که حق تحصیل از دانشجویان و دانش آموزان غزه گرفته است.

ملک هانی که اکنون ۱۹ ساله است، امید خود برای ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل را به خارج از کشور معطوف کرد و امسال بورسیه کامل دانشگاه کمبریج را دریافت کرد. اما ماه‌ها بعد، او همچنان در آوار غزه گرفتار بوده و درگیر بوروکراسی بریتانیا است.

این سرنوشت حداقل ۴۰ دانشجوی فلسطینی، برخی از درخشان‌ترین جوانان غزه است که به آنها بورسیه دانشگاه‌های برتر بریتانیا پیشنهاد شده است؛ اما به دلیل الزامات صدور ویزای وزارت کشور، هیچ مسیر ممکنی برای رسیدن به آنجا را ندارند.

هشت نفر از دانشجویان گیر افتاده حتی بورسیه‌های تحصیلی Chevening را نیز دارند، جوایزی که توسط دولت به دانشجویان خارجی استثنایی اعطا می‌شود.

در حال حاضر، پروتکل ویزای بریتانیا از دانشجویان بین‌المللی می‌خواهد که اطلاعات بیومتریک خود را ارائه دهند. اما دفتر ویزا در غزه از زمان شروع جنگ بسته شده است و به دلیل بسته شدن مرزها، آنها نمی‌توانند به مراکز کشورهای همسایه سفر کنند.

ملک، که در غرب این منطقه ویران شده زندگی می‌کند، به تلگراف گفت: «من گیر افتاده‌ام.» او گفت، علاوه بر وحشت روزانه و زندگی زیر بمباران هوایی منظم، «از دست دادن یک سال دیگر بدون تحصیل برای من بسیار سخت خواهد بود.

او در حال حاضر از زمان تحصیل از دست رفته خود ناامید است، زیرا جنگ ۲۱ ماهه رژیم صهیونیستی علیه حماس شدت گرفته و مذاکرات آتش‌بس به کندی پیش می‌رود.

ملک در حالی که منتظر کمک از بریتانیا است، به کودکان آواره در کلاس‌های درس موقت انگلیسی، عربی، ریاضی و داستان‌سرایی تدریس می‌کند.

مانند سایر دانش‌آموزان با استعداد، او می‌ترسد که اگر تا سپتامبر به بریتانیا نرسد، بورسیه تحصیلی خود را از دست بدهد؛ اما مهم‌تر از آن، او ترس تاریک‌تری را در دل دارد. «ممکن است اول جانم را از دست بدهم.»

*