كلاهبردارى عجیب با آگهى ترحيم
تاريخ : هفدهم مرداد 1387 ساعت 11:12   کد : 4475

ایران: مرد شياد كه پس از چاپ آگهى ترحيم همسر سابقش و به بهانه تأمين تهيه هزينه هاى خاكسپارى، از مردم كلاهبردارى مى كرد با شكايت وى(همسرسابق) تحت تعقيب قضايى قرار گرفت.

زن جوان دو ماه پس از جدايى با مشاهده اعلاميه ترحيم خود از شوهر فريبكارش شكايت كرد.

شاكى در بازپرسى شعبه دهم دادسراى رسالت گفت: 15 سال پيش برادرم در يكى از بيمارستان ها بسترى شد. يك شب كه مادرم به عنوان همراه كنارش بود صداى گريه هاى پسر جوان بيمارى را شنيد كه غريبانه اشك مى ريخت. او به مادرم گفته بود خانواده اى ندارد و همه فاميلش را از دست داده است. بدين ترتيب مادرم در اقدامى ناگهانى تصميم گرفت تا به كابوس هاى تنهايى پسر جوان پايان دهد. به همين خاطر يك شب كه از محل كار به خانه برگشتم از مادرم شنيدم كه قصد دارد مرا شوهر دهد.

 

آن روزها كارگر يك شركت بودم و مقدارى پس انداز داشتم. به همين خاطر با كمك مادرم خانه اى خريديم و پس از برگزارى جشن كوچك عروسى، من و غلام زندگى مشتركمان را شروع كرديم. اما پس از ازدواج متوجه شدم شوهرم مردى فريبكار است كه برادرانش او را از خانه بيرون انداخته اند.

زن جوان ادامه داد: در حالى كه به خاطر خريد خانه اى كوچك مبلغ قابل توجهى بدهكار بوديم شوهرم تن به كار نمى داد و دائم براى سركيسه كردن ديگران نقشه مى كشيد.

او بانشان دادن گواهى هاى پزشكى خود را بيمار صعب العلاج معرفى مى كرد و حس ترحم افراد نيكوكار را تحريك مى كرد. حتى يك بار كه استخوان پاى دخترم شكست، مدارك پزشكى او را از بيمارستان ربود و پس از مراجعه به چند مؤسسه خيريه ادعا كرد كه قادر به تأمين هزينه هاى درمان نيست. بدين ترتيب كمك هاى مالى قابل توجهى هم جلب كرد. اين در حالى بود كه نسبت به مداواى دخترم هيچ رغبتى نشان نمى داد تا اين كه كم كم اين ترفند روش دائمى او براى جلب كمك هاى مردمى شد و با اين كه سه فرزند داشتيم، همچنان بيكار بود.

زن در حالى كه با گوشه چادر اشك هايش را پاك مى كرد، گفت: به خاطر رفتارهاى شوهرم انگشت نماى اهل محل و فاميل بوديم. او صبح تا شب سر كوچه پاى تلفن عمومى از راه هاى مختلف به فكر جمع آورى كمك و صدقه بود. بارها سر اين موضوع با هم جر و بحث كرديم. اما او هيچ توجهى به آبروى خانوادگى من و فرزندانم نداشت. ديگر تحمل رفتارهايش را نداشتم و با تمام وجود از او بيزار بودم. به همين خاطر حاضر شدم با دريافت حق سرپرستى فرزندانم، مالكيت بخشى از خانه را به او واگذار كنم و توافقى از هم جدا شويم.

بعد از آن من ماندم و هزينه هاى زندگى خود و سه فرزند قد و نيم قدم. با اين حال از طريق كار كردن در خانه هاى مردم و خياطى هزينه هاى زندگى را تأمين مى كردم. تا اين كه در كمال ناباورى هنگام بازگشت به خانه اعلاميه ترحيم خودم را در دست پسرم ديدم و فهميدم كه شوهرم اين بار با چاپ اعلاميه و آگهى ترحيم و به بهانه تنگدستى از افراد دلسوز براى تأمين هزينه خاكسپارى و برگزارى مراسم ختم من كمك خواسته است. به همين خاطر تحملم را از دست داده و از شوهر سابقم به اتهام نشر اكاذيب و كلاهبردارى شكايت دارم.

با طرح اين شكايت بازپرس، پرونده را مورد بررسى قرار داد اما از آنجا كه كلاهبردارى مرد اثبات نشد با قرار منع تعقيب پرونده مختومه اعلام شد.

با اعتراض زن به تصميم دادسرا، پرونده در اختيار قضات شعبه (۱۰۸۵) دادگاه جزايى تهران به رياست قاضى «حميد عبدالمنافى» قرار گرفت.

وى نيز پس از بررسى اظهارات طرفين، قرار دادسرا را نقض و دستور رسيدگى به اين پرونده را صادر كرد.