«فرهنگ» به محرک جدید تکامل انسان تبدیل می‌شود
تاريخ : اول مهر 1404 ساعت 09:10   کد : 400493
انسان‌ها ممکن است در حال تجربه یکی از غیرمعمول‌ترین تغییرات تکاملی در تاریخ باشند و این تغییر شاید ربط چندانی به دی‌ان‌ای نداشته باشد.

به گزارش ایسنا، مطالعه‌ جدیدی از دانشگاه مِین (University of Maine) نشان می‌دهد که فرهنگ به نیرویی آن‌قدر قدرتمند تبدیل شده که ممکن است جای زیست‌شناسی را به‌عنوان محرک اصلی تکامل انسان بگیرد. اگر این فرضیه درست باشد، این تغییر می‌تواند در نهایت باعث شود گروه‌های فرهنگی و نه فقط افراد تبدیل به بازیگران کلیدی در شکل‌دادن به آینده‌ ما شوند.

به نقل از اس‌اف، این پژوهش که در نشریه BioScience منتشر شده، ایده‌ی «گذار تکاملی در وراثت و فردیت» را معرفی می‌کند. این نظریه پیشنهاد می‌کند که انسان‌ها ممکن است به‌سمت مرحله‌ای حرکت کنند که در آن وراثت فرهنگی یعنی انتقال دانش، فناوری و نهادها مهم‌تر از وراثت ژنتیکی شود. برخلاف تغییرات تکاملی گذشته که طی میلیون‌ها سال شکل گرفتند، این تغییر فرهنگی ممکن است با سرعتی پیش برود که بتوان آن را در بازه‌های تاریخی مشاهده کرد، هرچند نویسندگان تأکید می‌کنند که این فرایند هنوز ناتمام و تا حد زیادی نظری است.

چگونه فرهنگ می‌تواند از تکامل ژنتیکی پیشی بگیرد؟

پژوهشگران تیموتی وارینگ و زکری وود استدلال می‌کنند که تکامل فرهنگی در تقریبا هر روشی قابل اندازه‌گیری، سریع‌تر و انعطاف‌پذیرتر از تکامل ژنتیکی است. اطلاعات فرهنگی می‌تواند بلافاصله از طریق گفتگو، آموزش یا رسانه‌های دیجیتال منتقل شود، در حالی که تغییرات ژنتیکی در جدول زمانی کُند نسل‌ها گیر کرده‌اند. مردم همچنین فعالانه انتخاب می‌کنند که کدام ویژگی‌های فرهنگی را بپذیرند، اغلب از کسانی که موفق‌تر به نظر می‌رسند؛ در حالی که وراثت ژنتیکی امری تصادفی و منفعل است.

پزشکی این پویایی را به‌وضوح نشان می‌دهد. اقداماتی مانند سزارین به افراد با لگن‌های باریک‌تر اجازه می‌دهد که زایمان را پشت سر بگذارند و آن ویژگی را منتقل کنند. عینک ضعف بینایی را اصلاح می‌کند، چیزی که زمانی در بقا یک نقطه‌ضعف محسوب می‌شد. رحم جایگزین و فناوری‌های کمک‌باروری به افراد اجازه می‌دهند که در شرایطی که در غیر این صورت ممکن نبود، تولیدمثل کنند. هر راه‌حل فرهنگی، نقش انتخاب طبیعی را کاهش می‌دهد و فرهنگ نه ژن‌ها را به پیوندی قوی‌تر برای بقا تبدیل می‌کند.

شهرها و زبان‌ها نیز مزیت‌های فرهنگ را در مقیاس نشان می‌دهند. جمعیت‌های بزرگ‌تر تمایل دارند نوآوری‌ها و اختراعات بیشتری به‌ازای هر نفر تولید کنند. زبان‌هایی که گویشور بیشتری دارند اغلب به‌سمت کارآمدی تکامل می‌یابند. وقتی گروه‌ها دانش را تجمیع می‌کنند، می‌توانند مشکلات را سریع‌تر از هر فردی به‌تنهایی حل کنند.

سه مرحله‌ هم‌تکاملی انسان و فرهنگ

این مطالعه سه مرحله‌ کلی در رابطه‌ی میان تکامل ژنتیکی و فرهنگی را ترسیم می‌کند:

مرحله ۱: ظرفیت فرهنگی اولیه: اجداد انسان مغزهای بزرگ‌تر و عمر طولانی‌تری تکامل دادند که به ما اجازه داد اطلاعات فرهنگی را از طریق زبان، ابزار و همکاری ذخیره و منتقل کنیم.

مرحله ۲: تعادل ژن و فرهنگ: برای مدتی، فرهنگ و ژنتیک یکدیگر را تقویت کردند. نمونه‌ی کلاسیک آن ظهور کشاورزی لبنی در کنار تغییرات ژنتیکی بود که تحمل لاکتوز را امکان‌پذیر ساخت.

مرحله ۳: غلبه‌ی فرهنگ: امروزه، راه‌حل‌های فرهنگی اغلب قبل از آنکه تکامل ژنتیکی بتواند واکنشی نشان دهد، ظاهر می‌شوند. نظام‌های پزشکی فشارهای انتخاب طبیعی را کاهش می‌دهند. مدارس و نهادها به‌جای ویژگی‌های موروثی بیش‌ازپیش فرصت‌ها را شکل می‌دهند. قوانین و هنجارها همان‌قدر بر تصمیمات تولیدمثلی اثر می‌گذارند که زیست‌شناسی.

یکی از روندهای گیج‌کننده‌ای که پژوهشگران مطرح می‌کنند، کاهش چشمگیر نرخ باروری در جوامع پیشرفته است. آن‌ها اشاره می‌کنند که نظریه‌ تکاملی سنتی در توضیح این الگو با مشکل روبه‌رو است. یک احتمال این است که تولیدمثل فرهنگی مانند انتقال دانش، مهارت‌ها و عضویت گروه مهم‌تر از تولیدمثل زیستی می‌شود. نظریه‌های دیگر مانند انتقال ثروت میان نسل‌ها و گسترش شبکه‌های اجتماعی نیز می‌توانند نقش داشته باشند. احتمالا این کاهش ناشی از ترکیبی از این پویایی‌های فرهنگی است.

چرا گروه‌ها ممکن است اکنون مهم‌تر از افراد باشند

این مطالعه تاکید می‌کند که گروه‌های فرهنگی به‌طور فزاینده‌ای بقا و موفقیت افراد را شکل می‌دهند. بیشتر مردم امروز تقریبا به‌طور کامل به نظام‌های جمعی وابسته‌اند، مانند بیمارستان‌ها برای مراقبت‌های بهداشتی، زنجیره‌های تأمین برای غذا، مدارس برای آموزش و فناوری‌ها برای زندگی روزمره.

عضویت در گروه فرهنگی مناسب اغلب مهم‌تر از ویژگی‌های موروثی است. دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی، آموزش باکیفیت یا شبکه‌های اجتماعی می‌تواند از هر مزیت ژنتیکی پیشی بگیرد. حتی تولیدمثل تحت‌تأثیر نظام‌های فرهنگی است، از طریق پزشکی باروری، سیاست‌های فرزندخواندگی یا حمایت‌های فرزندپروری.

با گذشت زمان، پژوهشگران پیشنهاد می‌کنند که این روند می‌تواند عمیق‌تر شود. جوامع ممکن است نفوذ بیشتری بر تصمیماتی پیدا کنند که قبلا به خانواده‌ها یا افراد واگذار می‌شد. هویت گروهی می‌تواند به‌اندازه‌ی خویشاوندی زیستی یا حتی بیشتر اهمیت پیدا کند. جدایی ژن‌ها از فرهنگ، جایی که نظام‌های فرهنگی در سطح گروهی بیش از ویژگی‌های ژنتیکی پیامدهای فردی را تعیین می‌کنند، یکی از روشن‌ترین نشانه‌هاست که این گذار همین حالا هم در جریان است.

این تغییر چه معنایی می‌تواند برای آینده داشته باشد

وارینگ و وود تأکید می‌کنند که فرضیه‌ی آن‌ها همچنان فقط یک نظریه است. ژن‌ها برای بسیاری از جنبه‌های زیست‌شناسی انسان حیاتی باقی مانده‌اند و گذاری که آن‌ها توصیف می‌کنند، ناتمام است. همچنین سنجش دقیق اینکه چقدر فرهنگ در مقایسه با ژن‌ها ویژگی‌های انسانی را شکل می‌دهد، چالش‌برانگیز است.

با این حال، اگر فرهنگ به پیشی‌گرفتن از زیست‌شناسی ادامه دهد، نیروهایی که زمانی تکامل انسان را هدایت می‌کردند می‌توانند جای خود را به چیزی جدید بدهند. به‌جای اینکه جهش‌های تصادفی تغییر را برانگیزند، نظام‌های فرهنگی از جمله مدارس، دولت‌ها، فناوری‌ها و اقتصادها می‌توانند مسیر انسانیت را هدایت کنند.

اینکه آیا این امر به نفع ما خواهد بود یا نه، بستگی دارد به اینکه جوامع چگونه این گذار را مدیریت کنند. همان نظام‌های فرهنگی که گرسنگی و بیماری را حل می‌کنند، می‌توانند نابرابری را گسترش دهند یا آزادی فردی را محدود کنند.

این مطالعه در نهایت استدلال می‌کند که درک تکامل انسان امروز مستلزم نگاه فراتر از دی‌ان‌ای است. اگر این نظریه درست باشد، فصل بعدی داستان ما ممکن است کمتر به‌وسیله‌ی انتخاب طبیعی و بیشتر به‌وسیله‌ی گروه‌های فرهنگی که می‌سازیم، به آن می‌پیوندیم و آن را حفظ می‌کنیم نوشته شود.

این مقاله صرفا برای اطلاع‌رسانی عمومی است. پژوهشی علمی را خلاصه می‌کند اما نباید به‌عنوان توصیه‌ی حرفه‌ای در زیست‌شناسی، پزشکی یا سیاست اجتماعی تلقی شود. مطالعه‌ مورد بحث همچنان نظری است و در میان متخصصان مورد بحث و جدل است.