شکوفه خورشید در خمین
تاريخ :
اول مهر 1404 ساعت 08:38
|
|
کد : 400482
|
تولد آقا سید روحالله علاوه بر روشن کردن چشم و چراغ خانه آیتالله سید مصطفی و هاجر آغا خانم، ۶۰ سال بعد موجب شکسته شدن هیمنه نظام پادشاهی در ایران شد.
به گزارش ایسنا، امروز اول مهرماه، صد و بیست و سومین سالروز تولد حضرت آیتالله العظمی سید روحالله موسوی خمینی در سال ۱۲۸۱ است.
شخصیتی که در آغاز ششمین دهه زندگیاش به چنان اطمینان و آرامش خاطری رسید که بدون ترس و واهمه مقابل آخرین سلسله پادشاهیِ ایران ایستاد و او را به برگشت به مردم دعوت کرد.
اما وقتی با گردنکشی و تکبر او و رژیم تحت حکومتش روبرو شد به دور از هر شک و تردید و اضطرابی برای احیای سنت الهی قیام کرد و با آرامش و اطمینان خاطر جو خفقان عصر پهلویها را شکست. با همان اطمینانی که به خداوند داشت در ۶۰ سالگی قیام کرد و قلبهای مضطرب و ستمدیده را آرام کرد و با همراه کردن میلیونها ایرانیِ وطن دوست به ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی در ایران پایان داد.
یکی از دوستداران، شاگردان و یاران امام ۱۱ سال بعد از سقوط آخرین سلسله پادشاهی در ایران در توصیف کاری که او با دلها و قلبهای مردم ایران کرد، گفت: «ما مس بودیم او ما را طلا کرد. او کیمیا بود. او اکسیر بود. ما زندگی معمولیایی داشتیم، او خمودگیها را تبدیل به تحرک و تپش کرد و انسان ساخت... . او بود که این انسانها را ساخت، او بود که این فضا را ساخت، او بود که مسیر را به وجود آورد، او بود که ارزش های اسلامی را بعد از انزوا، بعد از خُمول دوباره احیا کرد، و میراث او همین ارزشهاست و همین جمهوری اسلامی است.»
سید روحالله
مولودِ اولین روز مهر ۱۲۸۱ توسط سید مصطفی و هاجر آغا خانم، پدر و مادرش «روحالله» نامگذاری شد.
آیتالله سید مصطفی مصطفوی موسوی ملقب به فخرالمجتهدین پدر سید روحالله از بزرگان شهرستان خمین بود که چهار ماه و ۲۲ روز بعد از تولد پسر به ضرب گلوله یکی از ماموران قشون مظفرالدین شاه در ۴۰ سالگی به شهادت رسید. فرد ضارب تحت تاثیر دو نفر از خانهای ستمگر خمین سید مصطفی را در جاده خمین - اراک به شهادت رساند.
مادر سید روحالله نیز فرزند آیتالله سید احمد قدوسی موسوی خوانساری مقلب به آیتالله خوانساری مجتهد، عارف، فیلسوف و از مراجع تقلید شیعه در قرن سیزدهم هجری بود.
شهادت پدر موجب شد، هاجر آغا خانم و فرزندانش با صاحبه خانم خواهر سید مصطفی و عمه بچهها زندگی کنند و دایهای به نام «ننه خاور» دو سال از فرزندان سید مصطفی یعنی مولود آغا، فاطمه، آغازاده خانم، سید مرتضی، سید نورالدین و سید روحالله مراقبت و نگهداری کرد.
سید روحالله از کودکی در هوش و ذکاوت زبانزد بود. او تا پایان شش سالگی دروس صرف و نحو و روخوانی و حفظ قرآن را در مکتب خانه آخوند ملاابوالقاسم شهر خمین خواند و حافظ کل قرآن شد.
هاجر آغا خانم مادر و صاحبه خانم عمهاش هر دو در ۱۵ سالگیِ سید روحالله در قحطی بزرگ سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸، در سال ۱۲۹۶ درگذشتند.
سید روحالله در هفت سالگی برای آموختن ادبیات و عربی نزد شیخ جعفر و میرزا محمود افتخارالعلما رفت و «مقدمات» را نزد میرزا مهدی دایی یاد گرفت و نزد میرزا رضا نجفی «منطق» آموخت. سید روحالله درس منطق، مطوّل و سیوطی را نزد برادر بزرگش سید مرتضی یاد گرفت.
درس خواندن سید روحالله جوان در خمین تا یک سال قبل از کودتای مشترک رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند ۱۲۹۹ ادامه یافت. او در سال ۱۲۹۸ از خمین به سلطانآباد (اراک) مهاجرت کرد و نزد شیخ محمد گلپایگانی «منطق» و نزد آقا عباس اراکی «شرح لمعه» خواند.
آیتالله عبدالکریم حائری یزدی معروف به «مجددِ حوزه» به درخواست جمعی از روحانیهای قمی در فروردین ۱۳۰۱ از اراک به قم مهاجرت کرد و حوزه علمیه قم را که ساختمانش از سده هفتم هجری بنا شده بود به شکلی بازسازی و مرمت کرد تا علما و روحانیون آن روزگار، ایشان را موسس حوزه علمیه قم میخواندند.
سید روحالله موسوی خمینی چهار ماه بعد از مهاجرت آیتالله حائری یزدی به شهر قم در مرداد سال ۱۳۰۱، در ۲۰ سالگی به این شهر مهاجرت کرد و در حجرهای از حجرههای مدرسه دارالشفای قم ساکن شد.
ایشان در حوزه علمیه قم تتمۀ درس «مطوّل» را نزد آقا میرزا محمدعلی معروف به ادیب تهرانی و درس «سطح» را نزد سید محمدتقی خوانساری و میرزا سیدعلی یثربی کاشانی آموخت و به حلقۀ درسِ «خارج فقه» آیتالله عبدالکریم حائری یزدی وارد شد و عملا «تحصیلات خارج» را در محضر ایشان آموخت.
آقا سید روحالله همزمان با فراگیری دروس حوزوی ریاضیات، هیات و فلسفه را ابتدا نزد حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و در ادامه نزد آقا میرزا علیاکبر حکمی یزدی آموخت. میرزا علیاکبر اولین استاد عرفان سید روحالله هم بود.
او دروس عروض، قوافی، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد آیتالله آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی آموخت و مدت کمی هم نزد آیتالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی تَلمُز کرد.
فامیلیهای چندگانه
رضا پهلوی در سال ۱۳۰۴ سجلدار شدن ایرانیان و انتخاب نامفامیل را با تصویب قانونی در مجلس شورای ملی برای همه الزامی کرد. این مسئله موجب شد برای سید روحالله ۲۴ ساله نامخانوادگی «مصطفوی» انتخاب شود، اما ایشان تمایل چندانی به این نامفامیل نداشت به همین دلیل همواره در امضای اوراق و اسناد گوناگون نامفامیل «موسوی خمینی» را مینوشت.
سید مرتضی برادر بزرگتر سید روحالله در خاطرهای از چرایی نامفامیل سهگانه برادرها و خواهرهای و تفاوت آن با نامفامیل سایر فرزندان آیتالله سید احمد، پدربزرگشان گفت: «در سال ۱۳۰۴ از طرف اداره آمار و ثبت احوال به خانهمان آمدند و قرار شد نامفامیل برای ما انتخاب شود.
حسینعلی بنیآدم رئیس آمار که از اشخاص بسیار فهمیده و متدین و خوش سابقه بود به من گفت بایستی نام و فامیلی انتخاب کنی که در ایران کسی نگذاشته باشد، چون ممنوع است.
ما خواستیم بر مبنای نام پدرمان فامیلی «مصطفوی» را انتخاب کنیم. گفتند «نمیشود» من هم نامفامیل «هندی» را انتخاب کردم و اخوی کوچکترم سید نورالدین هم آن را پذیرفت اما ایشان با این استدلال که نامفامیل «هندی» شبهه وابستگی به انگلیسیها را تداعی میکند، درخواست تغییر آن را داشت. من با درخواستش موافقت کردم و نامفامیل «احمدی» را که نامفامیل داییام بود، انتخاب کردم اما آن را هم اجازه ندادند چون میگفتند نامفامیلم نباید عربی باشد.
من هم ۵-۶ نامفامیل فارسی روی کاغذ نوشتم و به اداره آمار تهران فرستادم و کارشناسان این اداره نامفامیل «پسندیده» را انتخاب کردند به همین دلیل نام فامیل من «پسندیده» شد اما نامفامیل سید نورالدین همان «هندی» ماند و سید روحالله هم که از اول نامفامیل «مصطفوی» برایش انتخاب شده بود، همان را در سجلش نوشتند.
اینگونه بود که ما سه برادر، سه نامفامیل مجزا داریم.»
ازدواج
اولین خواستگاری سید روحاللهِ جوان در ۲۵ سالگی انجام شد. او دختر سید محمد کمرهای از فقهای صدر مشروطه را خواستگاری کرد، اما این درخواست توسط دختر رد شد.
سید روحالله دو سال بعد در سال ۱۳۰۸ در ۲۷ سالگی به خواستگاری رفت، این بار خدیجه ملقب به قدس ایران، دختر میرزا محمد ثقفی را خواستگاری کرد و پس از چندین بار پیغام و پسغام و چندین بار مراجعه حضوری بالاخره نظر ایشان را جلب کرد.
حاصل ازدواج سید روحالله و خدیجه دو پسر و سه دختر به نامهای سید مصطفی، سید احمد، سیده زهرا، سیده فریده و سیده صدیقه بود.
زندگی سیاسی
ورود آیتالله سید روحالله موسوی خمینی به عرصه اجتماعی و سیاسی ایرانِ عصر پهلوی مصادف بود با آغاز ۴۰ سالگی ایشان و دو حادثه بزرگ برای ایران. واقعه اول ورود و اشغال ایران توسط قوای انگلیس و روسیه و گسترش دامنه جنگ جهانی دوم به داخل مرزهای کشورمان در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۲۰ و واقعه دوم اخراج رضاشاه پهلوی توسط انگلیسیها از ایران در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ و آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی.
البته آقا سید روحالله در همان سال (۱۳۲۱) به درجه اجتهاد رسید و عالمی جامع الشرایط، هوشیار با دانش و بینش سیاسی و تجربه زیسته در دوران رضاخانی بود.
ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۲۳ با صدور اولین بیانیه سیاسی خود را به مردم و رژیم پهلوی معرفی کرد. در بخشی از بیانیه ایشان آمد: «امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی، بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»
به این ترتیب آقا سید روحالله از این زمان رسما خود را به جامعه شناساند و به تبلیغ دین، ارشاد معنوی و اخلاقی جامعه و شناساندن اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران به مردم محروم و زجر کشیده ایران مشغول شد و خود بر دامنه آموختن علوم مختلف و روابط و مناسبات سیاسی و اجتماعی افزود.
با درگذشت آیتالله سیدحسین طباطبایی بروجردی مرجع عالیقدر شیعه در اول فروردین ۱۳۴۰ و رحلت آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی از مبارزان با استعمار انگلیس و ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ موجب جلوه بیشتر آقا سید روحالله در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایرانِ عصر پهلوی شد.
قیام برای خدا
با نفوذ بیش از پیش سیاستمداران آمریکایی در دربار پهلوی و ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اطلاعاتی و امنیتی کشور به خصوص پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تمایل محمدرضا پهلوی برای نزدیکتر کردن خود به سران وقت ایالات متحده بیشتر و بیشتر شد تا جایی که بین او و نخستوزیرانش رقابت نزدیکی برای پیاده کردن پروتکلها و سیاستهای دولتهای وقت این کشور با به اجرا گذاشتن ایده انقلاب شاه و ملت از ۲۱ دی ۱۳۴۱، شدت گرفت.
پهلویِ پسر برای تبدیل ایران به ژاندارم منطقه، تصمیم گرفت رضایت کنگره و دولت وقت آمریکا با اصلاحات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایران را جلب کند. وی این هدف را با به اجرا گذاشتن تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دوره نخستوزیری علی امینی و اصلاحات ارضی موسوم به انقلاب شاه و ملت را در دوره نخستوزیر اسدالله اَعَلم آغاز کرد. تغییرات رفتاری و سیاستی رژیم موجب واکنش و حساسیت مراجع و علمای شیعه به خصوص آیتالله سید روحالله موسوی خمینی شد.
حضرت آیتالله از این تاریخ حضور پررنگتر و حساب شدهتری در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایران داشت. ایشان با نامهنگاریهای متعدد با محمدرضا شاه و اسدالله عَلَم و رایزنی با علما و مراجع بزرگ شیعه در سراسر کشور و برپایی منابر وعظ در مناسبتهای مذهبی، مردم را نسبت به تبعات انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی آگاه کرد، اما واکنش رژیم پهلوی به اقدامات آیتالله تند و کوبنده بود.
امام خمینی در اعتراض به اجرای طرح انقلاب شاه و مردم از بهمن سال ۱۳۴۱، نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد. با مصادف شدن نوروز این سال با سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع)، علما و مراجع قم اقدام به برگزاری مراسم روضهخوان و عزاداری کردند. ماموران شهربانی ساواک و شهربانی قم نیز با اطلاع از این مسئله از دوم فروردین ۱۳۴۲ خود را در بین عزاداران مخفی کردند و به شیوههای مختلف موجب بهم ریختن نظم این مراسمها شدند و موجب فاجعه مدرسه فیضیه قم در تاریخ دوم فروردین شدند.
آیتالله سید روحالله موسوی خمینی چهل روز بعد در واکنش به این رفتار وحشیانه و در گرامیداشت شهدای فیضیه گفتند: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم.»
ایشان در بیانیه تاریخی که در مورخه ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ منتشر کردند با مخاطب قرار دادن علما و روحانیون تهران، بار دیگر «تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب» را به شدت محکوم کردند.
امام در این بیانیه خواستار استعفای اسدالله عَلَم نخستوزیر وقت پهلوی شدند، اما شاه دستور دستگیری ایشان را داد و آقا سید روحالله در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر شد و در ساعت پنج صبح همان روز یکسره به باشگاه افسران در تهران بردند و در غروب ۱۵ خرداد از باشگاه افسران به پادگان قصر (بی سیم) در سه راه زندان منتقل کردند و تا تاریخ چهارم تیر ۱۳۴۲ در این زندان به سر برد و از آنجا به زندان پادگان عشرت آباد (پادگان ولی عصر) منتقل کردند بعد از آن نیز به همراه چند نفر دیگر از روحانیون بازداشتی، به حصر خانگی در شمال تهران فرستاده شدند.
خبر دستگیری آقا سید روحالله در همان ساعات اوله صبح ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به سرعت پخش شد و مردم قم، تهران و ورامین در اعتراض به این اقدام رژیم با به تن کردن کفن به خیابانها ریختند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سمت کاخ مرمر در چهارراه سپه تهران حرکت کردند اما گارد سلطنت با هدف قرار دادن معترضان این راهپیمایی اعتراضی را به خشونت کشاند و مردم را به خاک و خون انداخت.
ایشان ۱۰ ماه بعد از زندان آزاد شدند. بنابر خبر مشهور، آزادی ایشان در شب سهشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ انجام شد، اما بنابر اسناد ساواک تاریخ آزادی امام ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ ساعت ۱۰ شب قید شده بود. دو خودروی ساواک به فرماندهی علیاکبر مولوی رییس وقت فرماندار نظامی تهران امام را از تهران تا محدوده خانه ایشان در کوچه قاضییخچال قم بردند.
اما افشاگریها و مخالفتهای امام علیه رژیم پهلوی ادامه یافت. ماموران ساواک نیز بار دیگر و در سالگرد قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ در نیمههای شب به خانه آقا سید روحالله هجوم بردند و ایشان را دستگیر و راهی فرودگاه مهرآباد کردند و با یک فروند هواپیمای نظامی به آنکارا پایتخت ترکیه تبعید کردند.
سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) کشور عصر همان روز خبر تبعید رهبر نهضت اسلامی به ترکیه را به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» در روزنامهها منتشر کرد.
انتشار این خبر با وجود فضای خفقان سیاسی دهه ۱۳۴۰ موجی از اعتراضها به سردمداری علما و روحانیون با تعطیلی طولانی مدت دروس حوزههای علمیه و امضای تومارهای اعتراضی و ارسال نامههای متعدد به سازمانهای بین المللی و همراهی مردم و کسبه بازار تهران را سبب شد اما رژیم پهلوی بیاعتنایی، موج روزافزون اعتراضات را با شدت بیشتری سرکوب کرد.
رژیم بر این باور بود که اعتراضات مردمی با تبعید رهبر نهضت به ترکیه از جوشش میافتد به همین دلیل بعد از ۱۱ ماه ایشان را از آنکارا به نجفاشرف و بعد به نوفللوشاتو منتقل کرد.
در طول ۱۴ سال تبعید امام امت اعتراضات مردمی به آتشی زیرخاکستر تبدیل شد و به مناسبتهای مختلف گوشهای از خشم و نفرت آنان نثار رژیم میشد.
منابع:
کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)، مجله حضور زمستان ۱۳۸۰، شماره ۳۸
یادها -۹- خاطرات آیت الله پسندیده، گفتهها و نوشتهها، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص ۴۱ و ص ۱۲ـ۱۳
مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص ۲۳۵؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۱۷ـ۱۸؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۳۷
پا به پای آفتاب؛ ج ۱، صص ۲۰-۲۳؛ برای آگاهی بیشتر به جزئیات موضوع رک: کرمانی، مجدالاسلام؛ «روح تدین و جوهر تمدن»، روزنامه ادب؛ ش ۱۴۶
|
|