توهین عجیب روزنامه مشهور به جواد ظریف
تاريخ :
بيست و ششم مرداد 1404 ساعت 16:03
|
|
کد : 358074
|
اینکه مذاکره به تعبیر عراقچی، یک ابزار برای پیشبرد اهداف و تأمین منافع ملی است، سخنی سنجیده است، اما حضراتی که همواره با التماس از طرف مقابل پیام ضعف و انفعال مخابره میکنند، از این مذاکره چه دستاوردی میخواهند داشته باشند؟ آن هم امریکایی که هیچ گاه حاضر نشده در یک موضع برابر مقابل ایران مذاکره کند.
روزنامه اصولگرای جوان نوشت: ابوابجمعی دولت چهاردهم و دولت اسبق دوباره به امریکا دخیل بستند. جواد ظریف گفته تهران و واشینگتن «پیمان عدمتعرض» امضا کنند. جعفر قائمپناه نیز قبلاً گفته بود برای اینکه دوباره جنگ نشود، برویم با امریکا مذاکره کنیم!
مسئله اینجاست که آقایان از حداقل فهم اینکه فعلاً امریکا نمیخواهد با ما مذاکره کند، برخوردار نیستند. قضیه همان خواستگاری است که گفته بود نصف خواستن که ما خواستگاریم حل است و حالا مانده نصف دیگر که آنها هم ما را بخواهند! امریکا شما را نمیخواهد، از همان دو دهه پیش که مذاکرات را شروع کردید، دقیقاً همین راهبرد را داشت و شما نفهمیدید. کار به جایی رسیده که عارف نیز میگوید ما میخواهیم با امریکا حتی مستقیم مذاکره کنیم، اما او خودش را به خواب زده! اتفاقاً خوب بیدار و هوشیار است و از این ادبیات التماسی شما خیلی مچکر! حالا شما توصیه میشود «تحول پارادایمیک» انجام دهید (بدون حتی فهم درست مفهوم پارادایم!)، اما پارادایم امریکا عوض نشده! و شما میخواهید فقط یک مثنوی هفتادمن کاغذ ادبیات سیاسی ملتمسانه و تحقیرآمیز و بدون پشتوانه عقلانی از خود در تاریخ ایران به جا بگذارید.
در هنگامه شرایط نه جنگ و نه صلح میان امریکا و رژیم صهیونیستی از یک سو و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر که پس از جنگ تحمیلی این دو دشمن دیرینه حکمفرما شده است، برای جریانی در داخل، گویی در بر همان پاشنه انفعال و دیپلماسی التماسی میچرخد، بیآنکه توجه کنند جمهوری اسلامی ایران به واسطه منطق قوی، هیچ گاه میز مذاکره را ترک نکرده بلکه این طرف مقابل بوده که به تعبیر عباس عراقچی، در میانه مذاکرات عمان، با حمله نظامی به جمهوری اسلامی ایران عملاً مذاکره و دیپلماسی را به توپ بست. محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه پیشین، اما در یادداشتی و در حالی که تجربه تلخ برجام را در کارنامه دارد که امریکا به همه تعهدات بینالمللی پشت پا زد و از آن خارج شد، حالا میخواهد: تهران و واشینگتن «پیمان عدم تعرض» امضا کنند!
در سپهر سیاسی کشور چند روزی است که عبارت «تغییر پارادیم» به یک پرستیژ تبدیل شده. به قول سرمقالهنویس روزنامه جوان «گویی هرکسی پشت این واژه، سنگر متفاوتی گرفته است. ظاهراً بهنظر میرسد برخی با این واژه دنبال تغییرات جزئی و برخی دنبال تغییر نظام هستند. برای آنان که دنبال تغییرات اساسی هستند، گفتن «تغییر پارادایم» از بیان صریحی مثل «تغییر نظام» کمخطرتر است، چون ابهام دارد و میتوان آن را انکار کرد. جذابیت آکادمیک این واژه نیز به منتقدان اجازه میدهد حرفهایشان را علمی و غیرشخصی جلوه دهند (و این بهنظرم بسیار برای آنان مهم است). بخشهای رادیکال این جریان وقتی از «تغییر پارادایم» حرف میزنند، اما همزمان از «حاکمیت غیرپاسخگو»، «فساد ساختاری» یا «ناکارآمدی نظام» میگویند، به نظر میرسد منظورشان فراتر از تغییر سیاستهای جزئی است.»
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی ایران، در یادداشتی در نشریه امریکایی «فارن پالیسی» نوشته است: هرچند دفاع قدرتمند ضروری است، اما راهحلی پایدار مستلزم یک ابتکار عمل جسورانه دیپلماتیک و یک تغییر تاریخی برای ایران و منطقه است: گذار از پارادایم عمیقاً ریشهدار تهدید به پارادایم توانمندساز امکان. ظریف اضافه کرده: «مدتهاست که کشورهای منطقه در چرخههای تعارض و فرصتهای ازدسترفته گرفتار شدهاند. ساختن آیندهای متفاوت نیازمند بصیرت، شجاعت و تصمیمی آگاهانه برای گسست از جبرگرایی تاریخی است. برای ایران، این تغییر از درون آغاز میشود و به محیط پیرامونیاش تابش مییابد. ایران با اثبات اینکه طعمهای آسان نیست و در برابر دو متجاوز مسلح به سلاح هستهای میتواند مقاومت کند، این ظرفیت را دارد که این انتقال حیاتی را از رویکردی متمرکز بر مقابله با تهدیدات دائمی به رویکردی معطوف به بهرهبرداری از فرصتها انجام دهد. این گذار نه تنها امکانپذیر است، بلکه عمیقاً به نفع ایران، منطقه و جامعه جهانی است. تحقق آن مستلزم عزم راسخ داخلی و عدم مداخله خارجی است؛ انگیزه عدم مداخله نه لزوماً اخلاقیات یا حقوق بینالملل بلکه صرفاً منافع ملی است. بزرگترین امکان ایران در مردمش نهفته است».
ظریف در این یادداشت ایران را متهم به تمرکز بر مقابله با تهدیدات دائمی میکند، بعد نسخه مینویسد که باید این رویکرد را تغییر داده و معطوف به بهرهبرداری از «فرصتها» کند! او البته به این نکته بدیهی پاسخ نمیدهد که اگر کشوری تهدید شد، راه دیگری جز مقابله با تهدیدات دارد؟
وزیر امورخارجه سابق در ادامه یادداشت خود به یک تجربه تلخ دیپلماسی اذعان میکند که عملاً دستکم برای ایران انتفاعی نداشته است، اما گویی همچنان اصرار بر تکرار آن دارد: «این تجربه در چندین دهه فعالیت دیپلماتیک، در تدوین ابتکاراتی مشارکت داشتهام که همواره به دلیل پارادایم سوءظن و تهدید خنثی شدهاند. از پیشنهاد امنیت خلیج فارس در طول جنگ ایران و عراق، تا اعلامیه ناکام همکاری با همسایگان در ساحل جنوبی خلیج فارس پس از تجاوز عراق به کویت در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰) و ابتکارات بعدی مانند «مجمع گفت وگوی منطقهای»، «پیمان عدم تجاوز»، «پویش صلح هرمز (طرح امید)»، «انجمن گفت وگوی مسلمانان غرب آسیا (موده)» و آخرین مورد یعنی «شبکه خاورمیانه برای پژوهش و پیشرفت اتمی (مِناره)»- همه این ابتکارات به دلیل بیاعتمادی متقابل با تردید مواجه شدند.»
ظریف اضافه کرده: «ایران طی دههها سهم قابلتوجهی در ثبات جهانی داشته است. بهعنوان عضو مؤسس ملل متحد، بانی ابتکارات برجستهای بوده است: پیشنهاد سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۴) برای ایجاد منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه، ابتکار «گفت وگوی تمدنها» در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵). متأسفانه، قدرتهای بزرگ جهان همواره این ابتکارات نیکاندیشانه ایرانی را ناکام کردهاند. سرگذشت برجام نماد وعدههای تحققنیافته دیپلماسی است. این توافق در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵) در سراسر جهان به عنوان پیروزی دیپلماتیک مورد تحسین قرار گرفت، اما تصمیم ترامپ برای خروج از توافق سه سال بعد، بهطور عمیقی اعتقاد به دیپلماسی را در داخل ایران خدشهدار کرد. فراتر از تحریمهای خردکننده، اقدام اخیر اروپا برای فعالسازی سازوکار حل اختلاف برجام در میانه حملات رژیم صهیونیستی به تأسیسات ایران، بهشدت ریاکارانه است. اروپا بهطور سیستماتیک به مدت هفت سال از انجام تعهدات خود در چارچوب برجام و قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد قصور کرد. معامله اصلی – عادیسازی روابط اقتصادی در ازای پایبندی تأییدشده هستهای – زمانی درهم شکست که ایالات متحده از برجام خارج شد و ناتوانی یا بیرغبتی اروپا به اجرای تعهداتش حتی در سازوکارهای اقتصادی ابتدایی مانند سازوکار پیشنهادی خود موسوم به اینستکس – ابزاری برای دور زدن تحریمهای امریکا – ثابت شد.»
وزیر امورخارجه با این حجم از اعترافات تجربه تلخ دیپلماسی، باز هم اصرار بر راهی دارد که در سطر سطر یادداشتش، ناکامی و شکست آن ثابت شده است! شاید بزرگترین خطای او این است که همچنان میخواهد میان امریکا و رژیم صهیونیستی، تفاوت قائل است و میکوشد دولتمردان امریکا را متقاعد کند که با این رژیم مرزبندی کنند. آنجا که مینویسد: «جنگافروزان با بستن هر پنجرهای بهروی دیپلماسی رشد میکنند. ما باید فرصت را برای تحکیم پارادایم مخرب تهدید و خاموش کردن امید از آنها بگیریم. زمان انتخاب اکنون فرا رسیده است. انتخاب برای ایران، منطقه و قدرتهای جهانی روشن است: تکرار فاجعهبار گذشته، یا شجاعت ساختن مشترک آینده. اکنون زمان تغییر پارادایم است.» فارغ از اینکه نزدیکترین تجربه رویارویی امریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران کمترین تردیدی باقی نگذاشته است که این دو، در هماهنگی و همکاری مشترک دست به این جنایت زدند، بلکه برخی دولتهای غربی را هم در این مسیر با خود همراه کردند. بنابراین دیو و دلبر تصویر کردن از این دوخطایی فاحش است.
این خطا در جهتگیریها و التماس به مذاکره به این یادداشت هم ختم نمیشود چنانکه پیشتر، جعفر قائم پناه معاون اجرایی رئیسجمهور هم ۱۲ مردادماه در گفتوگویی تفصیلی با انصاف نیوز، رسانه نزدیک به دولت گفته بود «مذاکره ایران و امریکا آتش جنگ را خاموش میکند.»، اما هنگامی که در برابر این پرسش قرار میگیرد که آیا در جنگ ۱۲ روزه غافلگیر شدیم، میگوید: نمیتوان گفت غافلگیر شدیم، اما به هر حال یک اقدام غیرحرفهای در عرصه دیپلماسی انجام شد. البته به دلایل وقوع این اتفاق و بررسیهای جدیتر آن وارد نمیشوم ولی در مجموع باید گفت که جنگی ناخواسته به ما تحمیل شد.
وجوب کاهش تنش با امریکا به روایت روحانی حسن روحانی، رئیس دولت دورههای یازدهم و دوازدهم هم چند روز پیش در سخنانی در جمع مشاوران خود، در تحلیل شرایط پس از جنگ ۱۲ روزه در ضرورت تقویت ارتباط با دنیا گفته است: «باید رابطهمان را با دنیا تقویت کنیم. هر کس که آماده مذاکره است، اگر مذاکره را به نفع کشور و منافع ملی و امنیت ملی دیدیم، حرف بزنیم. حالا اینکه قبلاً نظر چه بوده، بعداً نظر چیست، نظرات سیاسی در هر لحظهای فرق میکند. روابط را با اروپا، همسایگان و شرق و غرب، حتی تنش با امریکا را اگر میتوانیم کاهش دهیم، اگر به نفع منافع ماست، چه اشکالی دارد، نه اشکال ندارد که بر ما لازم و واجب است. تنش را باید کاهش دهیم و تخاصم را باید کم کنیم. حالا حساب اسرائیل جداست، اسرائیل خودش به تنهایی هیچ چیز نیست، اگر امریکا نخواهد، اسرائیل چیزی نیست. اسرائیل وقتی قدرت است که در کنار امریکا هست و الا اسرائیل هم چیزی نیست. اینها اقداماتی است که باید انجام بگیرد.»
روحانی هم البته توضیح نمیدهد که جمهوری اسلامی ایران برای کاهش تنش و تخاصم چه باید بکند! اینکه طی چهار دهه گذشته امریکا و همپیمانان او علیه انقلاب اسلامی ایران به هر روشی برای براندازی متوسل شدند، ناشی از مخاصمه ملت ایران با آنها بوده یا آنها حاضر نیستند ملتی را که تصمیم گرفته در مناسبات جهانی مستقل از شرق و غرب باشد، تحمل کنند؟ اینکه به تعبیر روحانی اسرائیل چیزی نیست، اگر امریکا نخواهد، نمیتواند از گناه امریکا بکاهد، چراکه اساساً موجودیت این رژیم، به ایجاد تنش و درگیری و کشتار در قلب جامعه اسلامی گره خورده است و در این مسیر، این انگلیس و امریکا بودهاند که همواره او را تقویت و پشتیبانی کردهاند.
امریکا خود را به خواب زده است! محمدرضا عارف معاون اول رئیسجمهور هم سهشنبه هفته پیش در پاسخ به سؤالی در ارتباط با مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی ایران با امریکا، با اذعان به اینکه ذات امریکا در مذاکرات بر این است که منویات خود را دیکته کند، بازهم گفته: حاضریم اعتمادسازی کنیم!
«باید دید کشورهایی که با امریکا مذاکره کردند تا چه میزان توانستند به منافعی برسند البته در قاموس جمهوری اسلامی ایران مذاکره نکردن نیست، اما ذات امریکا بر این است که منویات خود را دیکته کند که ملت ایران زیر بار چنین مذاکرهای نرفته است و به دولت نیز اجازه نمیدهند و ما با عزت مذاکره خواهیم کرد و از غنیسازی نمیگذریم و طرح غنیسازی صفر یک شوخی بزرگ است. به طرف مذاکره کننده اعلام کردیم که حاضریم اعتمادسازی کنیم، اما انگار خود را به خواب زده است و کشور در شرایط متعادل آماده مذاکره است چراکه مذاکره برای حفظ منافع دو طرف است که نباید موضوعی دیکته شود و رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات در مسیری است که مردم میخواهند و حتی اگر شرایط مناسب باشد میتواند مذاکرات مستقیم انجام شود.»
اینکه مذاکره به تعبیر عراقچی وزیر امورخارجه، یک ابزار برای پیشبرد اهداف و روشی برای تأمین منافع ملی است، سخنی سنجیده و درست است، اما حضراتی که همواره با التماس از طرف مقابل پیام ضعف و انفعال مخابره میکنند، از این مذاکره چه دستاوردی میخواهند داشته باشند. آن هم امریکایی که هیچ گاه حاضر نشده در یک موضع برابر مقابل دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران مذاکره کند. آنجایی هم که مذاکره کرده یا به آن پشت پا زده مانند برجام یا در میانه مذاکرات، گرای شلیک داده مانند آنچه که در جنگ ۱۲ روزه رقم خورد. اینکه جریانی به دروغ کشور را در یک دوگانه جنگ و صلح تعریف و محصور کنند و سپس خود را مدافع «صلح» آن هم از نوع «صلح تحمیلی» تعریف کنند، نه شرافتمندانه است و نه با منافع ملی همسو است. این دوگانههای دروغین را کنار بگذارید. ایران هیچ گاه شروع کننده هیچ جنگی نبوده که اکنون کسانی در داخل مدافع و جنگ طلب معرفی شوند.
|