از عشق و چیزهای دیگر
تاريخ :
بيست و دوم ارديبهشت 1404 ساعت 14:07
|
|
کد : 302747
|
«چهارگانه اسکندریه» نهتنها در زمان انتشارش، بلکه در گذر سالها نیز بهعنوان یکی از مهمترین آثار ادبی قرن بیستم شناخته شده است.
به گزارش ایسنا، لیلا عبداللهی، مترجم و منتقد در یادداشتی بر «چهارگانه اسکندریه» شاهکار لارنس دارل نوشته است: لارنس دارل (۱۹۱۲-۱۹۹۰)، نویسنده بریتانیایی، بهعنوان یکی از برجستهترین نویسندگان قرن بیستم شناخته میشود. دارل بیشتر به خاطر آثارش در حوزه ادبیات مدیترانهای و بهویژه چهارگانه اسکندریه شناخته میشود. آثار او با دقت و حساسیت به بررسی روابط انسانی، هویت، فرهنگها و بحرانهای فردی میپردازند. از جمله مهمترین ویژگیهای نوشتاری او، توانایی در به تصویرکشیدن پیچیدگیهای روحی و درونی شخصیتها و درعینحال خلق فضایی خاص و معنوی است. سبک نوشتاری دارل سرشار از جزییات بصری و درونمایههای فلسفی است، که باعث میشود آثار او همواره از نظر ادبی مورد توجه قرار گیرد. چهارگانه اسکندریه، که شامل چهار رمان «ژوستین»، «بالتازار»، «مونتآلیو» و «کلیا» است، برجستهترین اثر دارل و یکی از بزرگترین دستاوردهای ادبیات قرن بیستم محسوب میشود. این چهارگانه با ترجمه خاطره کردکریمی از سوی نشر برج منتشر شده است.
چهارگانه اسکندریه، که در فاصله سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۰ منتشر شد، روایتی پیچیده و چندلایه از روابط انسانی، سیاست و تاریخ در اسکندریه، شهری در شمال مصر است. این چهار کتاب که بهطور مستقل قابل مطالعه هستند، اما درعینحال بهطور کلی یک اثر واحد را تشکیل میدهند، به تحلیل عمیق انسانها در مواجهه با دنیای پیچیده و متناقض اطرافشان میپردازند. بهویژه در این آثار، دارل توانسته است با استفاده از جزییات دقیق و روانشناسی پیچیده شخصیتها، تصویری بینظیر از یک جامعه درحال تغییر و تحول ارائه دهد. اسکندریه، با تاریخ غنی خود، بهعنوان فضایی نمادین در این رمانها عمل میکند؛ جایی که تضادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به وضوح نمایان میشود. به باور بسیاری از منتقدان، اسکندریهای که دارل در این چهار رمان به تصویر کشیده، شهری است به عظمت لندنِ چارلز دیکنز، پاریسِ اونوره دو بالزاک و دوبلینِ جیمز جویس.
انتشار اولین کتاب از این مجموعه، «ژوستین»، در سال ۱۹۵۷ آغازگرِ این سفر ادبی بود و بلافاصله توجه گستردهای را به خود جلب کرد. در این اثر، دارل به شکلی بیرحمانه و در عین حال حساس، به بررسی روابط پیچیده انسانی در یک جامعه شهری پرآشوب میپردازد. پس از موفقیت چشمگیر «ژوستین»، دارل به سرعت دو کتاب بعدی «بالتازار» و «مونتآلیو» را منتشر کرد که هرکدام گسترشدهنده و تکمیلکننده روایت اولیه بودند. نهایتاً در سال ۱۹۶۰، «کلیا» منتشر شد که بهطور کامل چهارگانه را تکمیل کرد. این چهار کتاب نهتنها از نظر داستانی پیوسته و متصل به یکدیگرند، بلکه از لحاظ مفهومی و فلسفی نیز در قالبی یکپارچه به مطالعه هویت، دلبستگیها و دردهای انسانها میپردازند.
چهارگانه اسکندریه نهتنها در زمان انتشارش، بلکه در گذر سالها نیز بهعنوان یکی از مهمترین آثار ادبی قرن بیستم شناخته شده است. اهمیت این مجموعه از آنجا ناشی میشود که دارل توانسته است در این آثار، بهویژه در تحلیلهای روانشناسانه و فرهنگی، چنان بینشهایی از پیچیدگیهای انسانی را ارائه دهد که نهتنها مخاطبان معاصر، بلکه نسلهای بعدی نیز از آن بهرهمند شوند. این رمانها بهعنوان یک الگوی کلاسیک در داستاننویسی مدرن شناخته میشوند که در آنها به جای تمرکز صرف بر پیچیدگیهای داستانی، بر عمق روابط شخصیتها و واقعیتهای اجتماعی تاکید شده است.
نشریات بسیاری از جمله «گاردین» و «نیویورکتایمز» از این مجموعه ستایش کردهاند. آنها بهویژه به قدرت دارل در خلق جهانی غنی و ملموس اشاره کردهاند که در آن، شخصیتها نهتنها درگیر حوادث بزرگ سیاسی و اجتماعی هستند، بلکه در مواجهه با بحرانهای درونی و هویتجوییهای خود نیز قرار دارند. این رمانها همچنین بهعنوان آثار فلسفی شناخته میشوند که پرسشهایی درباره ماهیت وجود، عشق و آزادی میپرسند و در جستوجوی پاسخهایی در دنیای پیچیده انسانی هستند.
در بسیاری از نظرسنجیها و فهرستهای معتبر، «چهارگانه اسکندریه» در کنار دیگر آثار بزرگ ادبیات جهان قرار گرفته است. تاجاییکه در سال ۱۹۹۸، کتابخانه مدرن، «چهارگانه اسکندریه» را در رتبه هفتادمِ فهرست صد کتاب برتر انگلیسیزبان قرن بیستم قرار داد.
کتاب اول از این مجموعه، «ژوستین» (۱۹۵۷)، بهعنوان نقطه آغازین داستان چهارگانه معرفی میشود. در این اثر، دارل دنیای پیچیده و پرآشوب اسکندریه را از دیدگاه شخصیتی به نام جورج زارد، که خود درگیر رابطهای آشفته با ژوستین است، بررسی میکند. ژوستین شخصیت اصلی این رمان است، زنی پیچیده و مرموز که در جریان داستان به عنوان نماد شهوت، انتقام و قدرت تبدیل میشود. این رمان بهطور عمده درباره عشق و خیانت است، اما در عین حال لایههای عمیقتری از جامعهشناسی، روانشناسی و سیاست را در بر میگیرد.
در «بالتازار» (۱۹۵۸) کتاب دوم مجموعه، دارل روایت را از دیدگاه شخصیتهای دیگری مانند بالتازار، پزشکی مرموز و دوستداشتنی، پیش میبرد. داستان از جنبههای فکری و فلسفی نسبت به کتاب اول پیچیدهتر میشود. در این رمان، دارل بیشتر به موضوعات روانشناسی و تحلیل روابط انسانی پرداخته و مسائل مربوط به هویت و جستوجوی حقیقت را در پسزمینه سیاسی و اجتماعی اسکندریه مطرح میکند.
کتاب سوم از چهارگانه، «مونتآلیو» (۱۹۵۸)، بهطور عمده درباره سیاست و ایدئولوژی است. شخصیتهای مختلف در این رمان درگیر تلاش برای دستیابی به حقیقت در یک جامعه دستخوش تغییرات هستند. مونتآلیو، فردی هوشمند و تحلیلگر، در این داستان نقش مهمی ایفا میکند و رمان بیشتر به درک حقیقت و زندگی فلسفی میپردازد.
آخرین کتاب از این مجموعه، «کلیا» (۱۹۶۰) ، بهنوعی جمعبندی و پایانبندی است. در این رمان، دارل بهطور خاص به موضوع گذار از زندگیهای گذشته و تبدیل شدن به شخصیتهایی جدید پرداخته است. کلیا، که شخصیت اصلی کتاب است، بهعنوان نماد تحول و بازسازی در نظر گرفته میشود. در این رمان، دارل بهطور کامل به جستوجوی هویت و کشف خود میپردازد.
چهارگانه اسکندریه نهتنها در زمان انتشار خود بلکه در تاریخ ادبیات جهان تاثیرگذار بوده است. این مجموعه بهعنوان یکی از آثار برجسته ادبیات مدرن شناخته میشود و تاثیرات زیادی بر نویسندگان بعد از خود داشته است. از نظر داستانی، این رمانها بهطور عمده بر ساختار و تکنیکهای داستاننویسی مدرن تاثیر گذاشته و بهویژه در زمینه تحلیل شخصیتها و درک عمیق از روابط انسانی پیشگام بودهاند. به بیانی دیگر، «چهارگانه اسکندریه» نهتنها بهعنوان یک اثر ادبی مهم، بلکه بهعنوان شاهکاری از ادبیات مدرن و جهانی شناخته میشود که ارزشهای انسانی، اجتماعی و فلسفی را بهطور زیبا و معناداری در خود جای داده است.
|
|