سرقت مرگبار، نتیجه اختلاف با همسر!
تاريخ : بيستم آذر 1401 ساعت 10:21   کد : 272141
اعتمادآنلاین: متهم در دادگاه به سرقت از کارگاه همسایه‌اش اعتراف کرد اما مدعی شد مرگ او ناخواسته بود.

مرد جوانی که به خاطر اختلاف با همسرش و مشکلات مالی دست به قتل زده است در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.

سرقت مرگبار، نتیجه اختلاف با همسر!

متهم که مردی جوان است از کارگاه همسایه سرقت کرد و وقتی با اعتراض او روبه‌رو شد، وی را کشت.

این پرونده وقتی تشکیل شد که صاحب کارگاهی در پاکدشت به قتل رسید و کارگر مقتول که با جسد روبه‌رو شده بود موضوع را به ماموران گزارش داد. ماموران وقتی به کارگاه رفتند با جسد خونین صاحب آنجا مهرداد مواجه شدند که شواهد نشان می‌داد با ضربه‌های جسم سخت به سرش از پا درآمده است.

جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارگر مهرداد که پلیس را مطلع کرده بود به ماموران گفت: صبح که به کارگاه آمدم وقتی در را باز کردم با صحنه وحشتناکی روبه‌رو شدم. صاحبکارم کشته شده و همه دستگاه‌ها به سرقت رفته بود. بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و اطلاعات دیگری ندارم.

ماموران در نخستین گام از تحقیقات به پرس‌و‌جو از همسایه‌ها پرداختند و دریافتند در همسایگی کارگاه مهرداد، کارگاه قالب‌سازی دیگری است که صاحب آن از چند روز قبل قصد داشته دستگاه‌های قالب‌سازی‌اش را بفروشد.

ماموران به بازجویی از صاحب کارگاه به نام داوود پرداختند و تناقض‌گویی‌های او شک پلیس را دوچندان کرد. به این ترتیب داوود بازداشت شد و پرده از قتل مرد همسایه برداشت.

متهم گفت: من و دایی‌ام یک کارگاه قالب‌سازی داریم و در آن کار می‌کنیم. ما از سال‌ها قبل با مهرداد همسایه بودیم. مدتی بود من مشکل مالی پیدا کرده بودم و با همسرم اختلاف داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفته بودم یکی از دستگاه‌های کارگاهم را بفروشم. چند روز پیش وقتی با مهرداد در این باره صحبت کردم او هم گفت قصد دارد چندین دستگاه قالب‌سازی را بفروشد. آنجا فکری شیطانی به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم دستگاه‌های قالب‌سازی کارگاه مهرداد را بدزدم و آنها را هم بفروشم، ولی دستگاه‌ها سنگین بودند و باید برای حمل آنها از جرثقیل استفاده می‌کردم.

او ادامه داد: در فرصتی مناسب قرص خواب به مهرداد دادم تا بخوابد. وقتی او در کارگاهش به خواب عمیق رفته بود دو مالخر را به کارگاه بردم و شبانه با جرثقیل دستگاه کارگاه خودم و چند دستگاه از کارگاه مهرداد را به مالخرها فروختم. چند ساعت از این ماجرا گذشته بود که مهرداد از خواب بیدار شد و پی به ماجرا برد. او به کارگاهم آمد و داد و بیداد راه انداخت. می‌خواست پلیس را خبر کند که با او درگیر شدم و چند ضربه به سرش زدم.

متهم به دنبال این اعتراف‌ها، به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پرونده‌اش با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در ابتدای جلسه دادگاه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. سپس داوود در جایگاه متهم ایستاد و اتهام قتل عمدی را نپذیرفت.

متهم گفت: باور کنید من نمی‌خواستم مهرداد را بکشم. او می‌خواست به پلیس زنگ بزند. به همین خاطر فقط می‌خواستم مانع تماس او شوم. چوبی را که روی زمین افتاده بود برداشتم و می‌خواستم به کمر او ضربه بزنم تا روی زمین بیفتد و دیگر نتواند پلیس را باخبر کند، اما او یکباره برگشت و ضربه ناخواسته به سرش برخورد کرد و موجب شکستگی جمجمه‌اش شد. اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام و حالا پشیمان هستم.

او ادامه داد: من مشکلات مالی داشتم. به همین خاطر وقتی از مهرداد شنیدم او هم می‌خواهد دستگاه‌های گران‌قیمت کارگاهش را بفروشد، تصمیم گرفتم دستگاه‌های کارگاه او را سرقت کنم و بفروشم؛ اما فکر نمی‌کردم کار به قتل کشیده شود.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.