سه شنبه 1 خرداد 1403

قاتل ساناز کوچولو زن دایی اش بود!

  تاريخ:بيست و نهم آذر 1388 ساعت 09:27   |     کد : 31805   |     مشاهده: 735

اعتماد: داستان خيالي زن‌دايي جنايتكار «ساناز كوچولو» و اظهارات دروغينش، 11 روز پس از قتل، با اعتراف‌هاي هولناكش به پايان رسيد.

دختر پنج‌ساله بعدازظهر دوشنبه – 16 آذر – هنگام بازي با دختردايي شش‌ماهه‌اش به طرز هولناكي قرباني جنايت كينه‌جويانه خانوادگي شد.

حدود ساعت سه و نيم بعدازظهر دوشنبه مرد جواني – دايي قرباني – به محض رسيدن به خانه‌اش، با مشاهده شعله‌‌هاي آتش و دود كه از طبقه سوم ساختمان چهارطبقه بيرون مي‌زد، با عجله وارد خانه شد و ناگهان با پيكر شعله‌ور خواهرزاده‌اش - «ساناز» - روبه‌رو شد.

وي با عجله آتش را خاموش كرد اما دخترك به طرز دلخراشي جان سپرده بود.همان موقع مرد جوان با شنيدن صداي فريادهاي همسرش از حمام خانه، او و دختر شيرخواره‌اش را نجات داد.دقايقي پس از اعلام موضوع به مأموران كلانتري مشيريه، آنها به همراه بهروز هنرمند – بازپرس ويژه قتل – و تيم جنايي خود را به محل حادثه رساندند.

سهيلا – 25 ساله متهم – كه تنها شاهد قتل بود، به بازپرس گفت: مادر ساناز كارمند است و صبح‌ها دخترش را به خانه مادرش در طبقه دوم همين ساختمان مي‌آورد . ساعاتي قبل مادرشوهرم – مادربزرگ ساناز – او را به خانه ما كه در طبقه سوم است، آورد و او را به من سپرد و از خانه خارج شد. البته اميرحسين – پسرخاله پنج ساله ساناز – هم در خانه ما بود كه پدرشوهرم او را برد اما ساناز پيش من ماند تا با دخترم نيلوفر بازي كند.

حدود ساعت سه و نيم كه زنگ خانه به صدا درآمد، از پنجره به پائين نگاهي انداختم اما كسي را نديدم. لحظاتي بعد دوباره زنگ زدند كه اين بار شيشه شير نيلوفر را به ساناز دادم و براي باز كردن در پائين رفتم اما كسي پشت در نبود بنابراين به داخل ساختمان برگشتم كه به محض ورود مرد قوي‌هيكلي از پشت دهانم را گرفت و مرا با تهديد به آشپزخانه كشاند. همان موقع هم مرد ديگري را ديدم كه كلاه ايمني به سر داشت. بعد از آن كه دست و پاي نيلوفر را با چسب بست، به سراغ ساناز رفت و دست و پا و دهان او را هم با چسب بست و دستانش را دور گردن او حلقه كرد كه پس از لحظاتي دخترك خفه شد. سپس يك شيشه بنزين روي او ريخت و جسد را آتش زد. در همان موقع صداي زنگ در آمد كه آنها با عجله من و بچه‌ام را به حمام انداخته و پس از قفل كردن در، رفتند اما ديگر نمي‌دانم چه شد!

زن‌دايي ساناز در ادامه تحقيقات گفت: با آن كه صورت آن دو مرد را نديدم اما احتمال مي‌دهم يكي از آنها عموي ساناز باشد. او مرد خلافكار و شروري است كه قبلاً هم دو بار خانه مادرشوهرم و مادر ساناز را آتش زده بود.

دستگيري و بازداشت تنها مظنون حادثه

بازپرس جنايي تهران پس از شنيدن اظهارات زن جوان به تحقيق از مادر ساناز پرداخت.نرگس – 30 ساله – كه از شنيدن خبر قتل دختر كوچولويش شوكه بود، گفت: شب قبل از حادثه با شوهرم محسن كه معتاد است، جر و بحث كردم. چون خانواده‌اش به‌خصوص برادرش مرا خيلي اذيت مي‌كردند. چند روز قبل هم برادرش به خانه ما آمد و جلوي اهل محل كتكم زد و تهديدم كرد چنانچه از او شكايت كنم، زهرش را خواهد ريخت. با اين وجود شكايت كردم و حالا مطمئنم كه او با كشتن بچه‌ام از من انتقام گرفته است.

بدين ترتيب دستور دستگيري و بازداشت سعيد – 26 ساله – صادر شد اما وي در بازجويي‌ها منكر قتل برادرزاده‌اش شد و گفت: «من با برادرم و همسرش اختلاف داشتم اما اين دليل نمي‌شود بخواهم ساناز را بكشم. من او را خيلي دوست داشتم پس چطور مي‌توانم جانش را گرفته باشم! در آتش‌سوزي خانه برادرم و خانه مادرزنش هم من دخالت نداشتم، بلكه برادرم محسن اين كار را كرد اما آنها از من شكايت كردند و از همان زمان هم با برادرم و خانواده‌اش قطع رابطه كردم.»

بدين ترتيب دستور بازداشت سعيد و برادرش محسن – پدر ساناز – نيز صادر شد. همچنين بازپرس پرونده در جريان تحقيق و بررسي‌هاي مقدماتي دستور بازداشت باجناق محسن را نيز به اتهام برخي پنهان‌كاري‌ها و تناقض‌گويي صادر كرد.

اين در حالي بود كه دو روز پس از بازداشت متهمان، پدربزرگ ساناز با مراجعه به شعبه چهارم بازپرسي دادسراي جنايي تهران ضمن اعتراض به بازداشت دو پسرش گفت: «آقاي قاضي! من از عروس اين خانواده – زن‌دايي ساناز – شكايت دارم و مطمئنم او عامل قتل نوه‌ام است چراكه به خاطر اختلاف‌هاي خانوادگي انگيزه كافي براي اين جنايت را داشته است.»

بازداشت زن‌دايي

با گذشت 9 روز از اين جنايت و در حالي كه عموي ساناز همچنان منكر قتل برادرزاده‌اش بود، بازپرس هنرمند در شاخه ديگري از تحقيقات و بررسي فرضيه‌هاي ديگر، دستور بازداشت زن‌دايي ساناز را صادر كرد و او تحت بازجويي‌هاي فني، تخصصي قرار گرفت اما زن جوان با بيان سناريوي قبلي منكر دخالت در قتل شد تا اين كه پس از سه روز، زن جوان صبح پنجشنبه لب به اعتراف گشود و راز جنايت هولناك را فاش كرد.

سهيلا با اعتراف به قتل گفت: «از خانواده شوهرم متنفر بودم. آنها بخصوص مادرشوهرم خيلي اذيتم مي‌كردند. در جمع خانوادگي نيز مدام تحقير مي‌شدم. آنها با من مثل يك خدمتكار رفتار مي‌كردند با وجود آن كه خودم يك بچه شيرخواره داشتم، بايد از بچه‌هاي خواهرشوهرهايم نيز نگهداري مي‌كردم.

يكي از خواهرشوهرهايم به علت بيماري رواني و افسردگي شديد در بيمارستان بستري بود كه پسربچه بازيگوشش نزد من بود. نگهداري از ساناز هم بطور معمول بر عهده من بود. با اين حال خانواده شوهرم هميشه از من طلبكار بودند. حال آن كه بعد از زايمان دچار ناراحتي و افسردگي شديد شده بودم و رفتار خانواده شوهرم نيز باعث تشديد اين حالت‌ها شده بود بنابراين وضعيت خوبي نداشتم. آن روز اگر پدرشوهرم اميرحسين را با خود نمي‌برد، شايد او را هم مي‌كشتم. باور كنيد دست خودم نبود و فقط مي‌خواستم از خانواده شوهرم انتقام بگيرم!

قاضي هنرمند پس از اعتراف‌هاي زن جنايتكار، وي را به اتهام قتل عمد بازداشت كرد و به خبرنگار ما گفت: با توجه به اظهارات زن جوان، وي بايد از سوي كارشناسان پزشكي تحت آزمايش‌هاي روحي، رواني قرار گيرد تا پس از اعلام نظريه كارشناسان، درباره ادامه رسيدگي به پرونده تصميم گرفته شود.

 

http://sanatnews.ir/News/1/31805
Share

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان
 



کليه حقوق محفوظ و متعلق به پايگاه اطلاع رسانی صنعت نيوز ميباشد
نقل مطالب و اخبار با ذکر منبع بلامانع است